
آیت الله طالقانی در هشتم آبانماه ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. وقتی خبـر آزادی او را از زندان شنیدم از شوق گریه کردم و خیلی افسوس خوردم کـه چـرا در تهـران نیستم تا او را از نزدیک ببینم. رابطه من با طالقانی خیلی قدیمی و عمیق و عـاطفی بود. وقتی خبر آزادی او را شنیدم خاطرات بیش از سی سال آشنایی ام بـا طالقـانی، از اولین باری که به مسجد هدایت، پای سخن ایشـان و تفسـیرهای قرآنـی اش راه پیدا کردم تا آخرین روزهای خروجم از تهران و سپس تماس های مـا بـا ایشـان از خارج و… همه در ذهنم زنده شدند. طالقانی در شکل گرفتن افکـار و عقایـد اسـلامی جوان های هم سن و سال من و نسل جدید بسیار مؤثر بوده است.
این طالقانی بود کـه جوانان ما را با قرآن آشنا ساخت. او اعتقاد عجیبی به جوان هـا داشـت، از هـر فرصـتی استفاده می کرد و ما را تشویق می نمود. یاد دارم که شاید در سال ۱۳۳۰ بود که انجمـن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران می خواست میلاد حضـرت رسـول {ص} را جشـن بگیرد، اما جـا و مکـانی بـرای ایـن کـار نداشـت. در آن زمـان مسـاجد را در اختیـار دانشجویان مسلمان نمی گذاشتند؛ ایـراد مـی گرفتنـد و مـی گفتنـد کـه مـا دانشـجویان مسلمان، دین را با سیاست مخلوط می کنـیم! مسـجد جـای عبـادت اسـت نـه بحـث سیاسی! حتی آقای طالقانی را متهم می کردند به اینکه آخونـد سیاسـی اسـت.
وقتـی طالقانی دید که ما جایی را نتوانسته ایم پیدا کنیم، دستور داد مقبره هـدایت را کـه در آن زمان جزو مسجد هدایت نبود، فرش کنند و صندلی بگذارند و همانجا را برای اجرای برنامه جشن میلاد حضرت رسول {ص} آماده کنیم. همچنین به یاد آوردم که این مجاهد نستوه از زمانی که او را شناخته ام دائم در تلاش و تکاپو بوده است. به یاد ندارم زمانی را که او ساکت و آرام بوده باشد. قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فعالیت های ایشان یک جور بود و بعد از کودتا به نحو دیگری، اما آرامش و سکوت و سکون هرگز نبود.
وقتی خبر آزادی ایشان را شنیدم، فوری به تهران تلفن زدم و با ایشان صـحبت کردم. اولین باری بود که بعد از سال ها صدای گرم و گیرای ایشـان را مـی شـنیدم. چند روز بعد مسافری که از تهران به پاریس آمده بود، نواری از سخنان ایشان را که در محفل خانوادگی صحبت کرده بودند برایم هدیه آورد. من آن نـوار را شـب هـا بعد از اتمام کارهای روزانه در باغچه نوفل لوشاتو، قبل از به خـواب رفـتن گـوش می کردم. چقدر لذت بخش و آموزنده بود.
روز بعد از آزادی ایشان که همزمان بود با آزادی آیت الله منتظـری، آیـت الله خمینـی پیـامی بـرای هـر دوی آنهـا فرسـتاد. محتوای هر دو پیام تقریبا یکی است. در این پیام از هر دوی این مبارزان سرسخت و تسلیم ناپذیر قدردانی و تجلیل شده است. در میان اطرافیان آیت الله خمینی، بودند کسانی که علاقه و اصرار داشتند که ایشان برای آیت الله منتظری احتـرام و اهمیـت بیشتری قایل بشوند. ندانسته سعی می کردند رقابت ها را بین طرفداران دامن بزننـد. اینها خود را به ظاهر دوستدار و هواخواه آیت الله منتظری می دانستند و نسبت بـه ایشان احساس عاطفی بیشتری داشتند.
بخشی از این نگرش به نظر من طبیعی بود. این افراد چه در حوزه علمیه و چه در جاهای دیگـر، بـا آیـت الله منتظـری بیشـتر مانوس بوده اند، کما اینکه خـود مـن هـم ضـمن احتـرام عمیـق بـه مقاومـت هـا و سرسختی هایی که آیت الله منتظری در زندان هـا از خـود نشـان دادنـد بـه آیـت الله طالقانی به خاطر روابط استادی و معلمی و دوستی و همکاری در مبارزات علاقه مخصوصی داشتم.