
شهادت امام علی (ع)
🔸 سلام بفرمایید.
🔹 حاج آقا امام علی (ع) از شهادت خود آگاه بود؟
🔸 بله. این وعده رسول خدا (ص) به آن حضرت بود. امام (ع) خود مىفرماید: «پیامبر (ص) در پایان خطبهاى که در فضیلت و احترام ماه رمضان بیان فرمود، گریه کرد. عرض کردم: چرا گریه مىکنید؟ فرمود: براى سرنوشتى که در این ماه براى تو پیش مىآید. گویا مىبینم که تو مشغول نماز هستى و شقیترین مردم جهان، همتاى کشنده ناقه ثمود، قیام مىکند و ضربتى بر فرق تو فرود مىآورد و محاسنت را با خون رنگین مىسازد.»
🔹 امام (ع) میدانست چه شبی ضربت میخورد؟
🔸 بله. امام (ع) در شبی که ضربت خورد، افطار را میهمان دخترش «امّ کلثوم» بود. در هنگام افطار سه لقمه غذا تناول کرد و سپس به عبادت پرداخت. از اوّل شب تا صبحگاهان در اضطراب و تشویش بود و هرچه به طلوع فجر نزدیکتر مىشد بر اضطراب و تشویشش افزوده مىشد. فرمود: «به خدا قسم، نه من دروغ مىگویم و نه آن کسى که به من خبر داده دروغ گفته است، این است شبى که مرا وعده شهادت دادهاند»
🔹 امام (ع) چگونه ضربت خورد؟
🔸 امام (ع) وارد مسجد شد، به نماز ایستاد و تکبیر افتتاح گفت و پس از قرائت به سجده رفت. در این هنگام «عبدالرحمان بن عمرو بن مُلجم مرادی» از خوارج نهروان در حالى که فریاد مىزد: «للّٰهِ الْحُکْمُ لاٰ لَکَ یٰا عَلِی»، با شمشیر زهرآلود ضربتى بر سر مبارک مولای متقیان فرود آورد. این ضربت بر محلى اصابت کرد که سابقاً شمشیر «عمرو بن عبدود» بر آن وارد شده بود. فرق مبارک حضرت شکافت و خون از سر مبارکش جارى شد و محاسن شریفش را رنگین کرد. در این حال امام (ع) فرمود: «فُزْتُ وَ ربِّ الْکَعْبَهِ» یعنی به خداى کعبه سوگند که رستگار شدم. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «مِنْهٰا خَلَقْنٰاکُمْ وَ فِیهٰا نُعِیدُکُمْ وَ مِنْهٰا نُخْرِجُکُمْ تٰارَهً أُخْرىٰ» یعنی ما شما را از خاک آفریدیم و به آن بازتان مىگردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان مىآوریم.
🔹 ابن ملجم چه شد؟
🔸 ابن ملجم فرار کرد، اما «قثم بن عبّاس» او را گرفت و نزد امام (ع) آورد. امام (ع) به او گفت: «پسر ملجم؟» گفت: «آرى.» وقتى حضرت ضارب را شناخت به فرزندش حسن (ع) فرمود: «مواظب دشمنت باش، شکمش را سیر و بندش را محکم کن. پس اگر مُردم او را به من ملحق کن تا در نزد پروردگارم با او احتجاج کنم و اگر زنده ماندم یا او را مىبخشم یا قصاص مىکنم.» پس از آن حسنین (ع) به اتّفاق بنى هاشم، امام (ع) را در گلیم گذاشته و به خانه بردند. در خانه نیز بار دیگر ابن ملجم را نزد آن حضرت آوردند. امام (ع) به او نگریست و فرمود: «اگر من مُردم او را بکشید، چنان که مرا کشته و اگر سالم ماندم خواهم دید که رأى من در باره او چیست.» ابن ملجم گفت: «من این شمشیر را به هزار درهم خریده و به هزار درهم دیگر زهر دادهام. پس اگر مرا خیانت کند، حق تعالى او را هلاک گرداند.» در این هنگام قدرى شیر براى آن حضرت آوردند. کمى از آن شیر را نوشید و فرمود: «به زندانى خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیّت نکنید.»
🔹 اطبا برای امام (ع) کاری نکردند؟
🔸 هنگامى که امام (ع) ضربت خورد، پزشکان کوفه به بالین او گرد آمدند. در بین آنان «اثیر بن عمرو» از همه ماهرتر بود. وقتى او زخم را دید، گفت: «شُش گوسفندى را که هنوز گرم است برایم بیاورید.» سپس رگى از آن بیرون آورد و در محل ضربت قرار داد و آن گاه که آن را بیرون آورد، گفت: «یا على (ع) وصیّتهاى خود را بکن، زیرا این ضربت به مغز رسیده و معالجه مؤثّر نیست.» در این هنگام امام (ع) کاغذ و دواتى خواست و وصیّت خود را خطاب به دو فرزندش حسن و حسین (ع) نوشت.
🔹 پس از آن چه شد؟
🔸 امام (ع) از هوش رفت و چون دوباره چشمان خود را گشود، فرمود: «اى حسن (ع)، با تو سخنى دارم. امشب شب آخر عمر من است. چون در گذشتم با دست خود مرا غسل بده و کفن کن و خود مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکى شب و دور از شهر کوفه مخفیانه به خاک بسپار تا کسى از آن با خبر نشود.» امام (ع) دو روز زنده بود و در شب جمعه نخستین روز از دهه آخر ماه رمضان (شب بیست و یکم سال ۴۰ هجرى) در سن ۶۳ سالگى بدرود حیات گفت. امام حسن (ع) او را غسل داد و بر او نماز خواند و در نماز هفت تکبیر گفت. سپس فرمود: «بدانید که پس از على (ع) بر جنازه هیچ کس هفت تکبیر گفته نمىشود.» سپس بدن مطهر امام (ع) را به همراه تنی چند از فرزندان و یاران او مخفیانه در جایى به نام «غرى» نجف اشرف فعلى دفن کرد.
🔹 ممنون حاج آقا