استقرار نظام

امام راضی نیست.

حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی

کل شورای انقلاب تقریباً با جلال الدین موافق بودند ما خودمان هم می خواستیم به جلال الدین فارسی رأی بدهیم که کاندیداتوری ایشان منتفی شد و مرحوم دکتر حسن حبیبی مطرح شد و ما به ایشان رأی دادیم. آقایان مؤتلفه راه افتادند آمدند. من جمله جلسه ای در آمل تشکیل شد. علما همه جمع بودند. آقای بادامچیان راجع به حبیبی صحبت کرد و از دلایل کنار گذاشته شدن فارسی گفت. آقای خلخالی مخالف بود. آقای خلخالی می گفت: من می خواهم رئیس جمهور شوم.

گفتیم؛ نمی شود تو رئیس جمهور شوی.

گفت: پس بگذارید بنی صدر بشود.

گفتیم: بنی صدر را هم نمی گذاریم بشود.

گفت: من نمی گذارم جلال الدین بشود. چون مرد بی ادبی است.

درگیری شدید شد. البته من در آن جلسه حضور نداشتم و این صحبت ها برایم نقل شد. در جلسه بعدی که من شخصاً حضور نداشتم و در نخست وزیری با حضور سران اصناف تشکیل شده بود هم هیاهو شده بود. دوباره گفتند: جلسه را بگذاریم مسجد شاه که یک مقدار بیشتر آدم ها بیایند. این جلسه را من رفتم، چون دعوتم کرده بودند. رفتیم آنجا دیدیم باز صحبتی در رابطه با جلال الدین فارسی می شود، پول هم از اصناف برای جلال الدین فارسی گرفته می شود. بعد آقای خلخالی مخالفت خود را مطرح کرد. چند نفر لات و لوت که دور و بر آقای خلخالی بودند، مطلبی را مطرح کردند مبنی بر اینکه آقای خلخالی نظرش این نیست که جلال الدین کاندیدا شود، برای خاطر اینکه ایشان را دست نشانده آمریکا می داند که البته حرف بسیار بدی بود و هیاهو در جلسه بلند شد.

بعد اول کسی که مسأله قیام مسلحانه را مطرح کرد آقای خلخالی بود. من دو بار به او گفتم: امام راضی نیستند.

گفت: آقای خمینی کیه؟

عین همین عبارت را خلخالی گفت. قدری تردید در مردم درست کرد که در نهایت پولی برای انتخابات جمع نشد. شب من در خانه بودم، آقای حسین فکور را فرستاد دنبال من که برو حاجی آقا را بیاور ما هم رفتیم، دیدیم آنجا یعنی حزب جمهوری خیلی سر و صدا بلند شده بود، این جلسه در خیابان ملت دانشکده بود پشت ریاست جمهوری که ۷۲ نفر شهید شدند. نکته جالب اینکه در بیشتر جلسات لاستیک فروش ها و گاراژ دارها هم بودند. در جلسه حزب جمهوری گفتند: آقای خلخالی رفته نسب ایشان را در آورده و می گوید که ایشان افغانی است و بعد گفتند که امام هم خیلی عصبانی شده اند.

من از اینها بی خبرم، اینها همه نقل قول است. بعد که آقای باهنر به من گفتند: شما فعلاً چیزی مطرح نکنید. اگر توانستیم قال را می خوابانیم. اگر هم نشد شما هیچ جا نگویید، چون از شما خیلی سؤال می شود و روابط عمومی زیادی هم دارید صحبت نکنید. من البته تا بیکار می شدم کارهای حقوقی ام را تکمیل می کردم. خلاصه بعد از این صحبت ها و جلسات دکتر حسن حبیبی را اعلام کردند. آقای بادامچیان به عنوان مؤتلفه به چند جا رفت، من جمله از من خواست که به مازندران که نفوذ داشتم بروم و کارها را انجام دهم.

مازندران در شهر آمل جلسه گذاشتیم و کل روحانیون گیلان و مازندران را دعوت کردم. ناهار هم از طرف دادستانی داده شد. در جلسه آمل دو سه نفر صحبت کردند، از جمله آقای جوادی آملی صحبت کرد. در رابطه با رئیس جمهوری و اینکه آقای حبیبی آدم محترمی است. آقای حبیبی ضمنا دایی آقای مجتهدی هم بود. آقایان ناطق نوری و معادیخواه و تعدادی از آخوندهای تهران همه شاگردان آیت الله مجتهدی بودند. اینها وقتی فهمیدند حبیبی کیست، خیلی به تلاش برخاستند. هم به خاطر آقای مجتهدی هم به خاطر دیانت آقای حبیبی؛ ولی من ایشان را توانمند نمی دیدم. من مخالفت کردم که البته این مخالفت ما اینطور تلقی شد که من طرفدار بنی صدر هستم، در حالی که بنی صدر را هم قبول نداشتم.

آن شخص سومی که خواستیم مطرح کنیم، یکی از دو نفر آقایان باهنر و هاشمی بود. آن موقع به من خیلی توهین شد که آخوند نباید باشد. خلاصه تقریباً پذیرفتند که دکتر حبیبی نمی تواند و بنی صدر یک شاخ گاوی است و کاریش هم نمی شود کرد و نفوذ دارد. با وجود مخالفتها این سؤال مطرح بود که چه کسی از آخوندها مطرح و معرفی شود. در نهایت مرحوم شهید بهشتی و شهید باهنر مطرح شدند. بین اینها تقریباً آقای بهشتی بدش هم نمی آمد. چون وقتی که آمد پیش ما به خودم گفت؛ برو دنبالش را بگیر، بالاخره آقای حبیبی اعلام شد. آن موقع آقای اشراقی می گفت: از بنی صدر حمایت نکنید. من شخصاً هر چی دنبالم فرستادند که بیا تبلیغ، نرفتم. نه برای حبیبی، نه برای بنی صدر چون می ترسیدم تقریباً برایم روشن بود که دارد بلبشو می شود و مجاهدین هم دارند قوی میشوند. وقتی هم که رفتم صحبت کردم، گفتم: امام گفته اند آخوند نباید باشد که این هم یک قدری برای من مسأله ساز شد.

۰
توهین شد که آخوند نباید باشد. خلاصه تقریباً پذیرفتند که دکتر حبیبی نمی تواند و بنی صدر یک شاخ گاوی است و کاریش هم نمی شود کرد و نفوذ دارد.x
منبع: اخلاق و مبارزه (خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی)، گرد آورنده: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ناشر: عروج، چاپ دوم: ۱۳۹۹، ج ۲، ص ۸۵ – ۸۸

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x