
در مورد تبلیغات سویی که غربی ها علیه ما می کردند دو خاطره را بیان می کنم تا بدانید تبلیغات غربی علیه انقلاب اسلامی چه طعم تلخی داشت و من آن را حس کردم.
یک بار با هواپیمای شرکت هوایی لوفت هانزا سفر می کردم. الان یادم نیست کجا می رفتم، اما به خاطرم هست که مهماندار هواپیما اهل ترکیه بود. او به محض اینکه فهمید ایرانی و مسلمان هستم با نگاه و برخوردی مثبتی نزد من آمد و برای اطمینان بیشتر گفت: ایرانی مسلمان هستید؟
او حتی به انقلاب اسلامی نیز اشاره کرد و من پاسخش را دادم. بعد از این گفت و گوی کوتاه، اولین سوالش این بود: چرا این قدر در ایران افراد اعدام می شوند؟
اگرچه برایش توضیحی کوتاه و قانع کننده دادم؛ اما از این سوال خیلی تأسف خوردم. مشابه این برخورد نیز در سفری به آرژانتین برایم پیش آمد که خیلی بیشتر از پیش تأسف خوردم و اذیت شدم. ما به آرژانتین می گوییم چاه دنیا. فاصله تهران تا بوینوآیرس، پایتخت آرژانتین حدود ۲۰ تا ۲۱ ساعت پرواز است.
من در سفری به این کشور پس از انجام ملاقات های کاری طبق معمول اغلب سفرها که به مرکز شهر می رفتم و رودررو با مردم مواجه می شدم تا روحیاتشان را بشناسم، این بار هم چنین قصدی کردم. همکاران سفارت پیشنهاد دادند اینجا پارک زیبایی وجود دارد و مردم زیادی برای گردش به آنجا می روند. من هم پذیرفتم، یکی دو ساعتی در آن پارک زیبا گشتم.
هوا گرم بود و ما تشنه مان شده بود؛ پس جلو یک نوشابه فروشی رفتیم تا گلویی تازه کنیم. فروشنده خانمی حدوداً شصت ساله بود.
از ما پرسید: اهل کجایید؟
گفتیم: شما حدس می زنید کجایی هستیم؟
در چنین مواقعی اکثر کشورها می گویند عرب هستید و این تلقی ناشی از فرق نگذاشتن بین ایرانی و اعراب است. شاید هم علت آن به جهت موقعیت جغرافیایی مان باشد. آن زن فروشنده نیز همین اشتباه را کرد و ما گفتیم: نه ما ایرانی هستیم.
با این حرف او یک باره گفت: آهان! ایرانی. ایران، خمینی، اعدام.
این کلمه آخر چنان روحم را آزرد که سابقه نداشت. شما تصور کنید، زنی نوشابه فروش که شاید سوادی هم نداشته در پارکی در پایتخت یک کشور آمریکای جنوبی که ما آن کشور را چاه دنیا می خواندیم، تبلیغات چنان اثر وحشتناکی روی او گذاشته بود که کشور ما را با سه گزینه ایران، امام خمینی و اعدام می شناسد.
وقتی ما از ایران گفتیم و از آزادی های آن و استقلال آن او اظهار امیدواری کرد که روزی آرژانتین همچون ایران شود؛ چون آن زمان نظامی ها و ژنرال ویدلا در آرژانتین حاکم بودند، برای همین او آرزو کرد که روزی نظامیان از آرژانتین بروند و آزادی برقرار شود.
این دو خاطره را بیان کردم تا بدانید تبلیغات علیه جمهوری اسلامی تا چه اندازه خشن و کشنده بود و واقعا در این بین نظام و انقلاب اسلامی مظلوم واقع شده بود و همه برای این بود که ما مواضع ضدامریکایی داشتیم و در جهت منافع غربی ها عمل نمی کردیم، پس هر طور بود ما باید نابود می شدیم و طبیعتاً در نخستین گام باید حیثیتمان از بین می رفت، بدنام و منزوی می شدیم تا در گام بعدی کاملا نابود شویم.