پیروزی انقلاب

بیعت همافران

عبدالحسین پرتوی

مهم‌ترین عکس من، عکس همافرهاست. ماجرا از این قرار است که یک روز قرار بود به نفع دولت مهندس بازرگان، راه‌پیمایی شود. هر کدام از بچه‌ها را به گوشه‌ای فرستادند. من مأموریتم، مدرسه علوی بود. آمدم به مدرسه علوی و دیدم دو رو بر مدرسه، خلوت است! رفتم در مدرسه.

یک نفر از دفتر امور مطبوعاتی گفت: همه عکاس‌ها را از اینجا بیرون کنید! من فهمیدم، که باید خبری باشد. از من خواستند بچه‌ها را رد کنم! این کار را کردم و بعد از چند دقیقه، دیدم دری از بغل مدرسه علوی باز شد و تعدادی افسر نیروی هوایی با لباس فرم، وارد شدند.

گفتند: آمده‌اند تا با امام بیعت کنند. به من گفتند: اجازه نداری عکس بگیری!

گفتم: بگذارید یک عکس بگیرم که برای شما سندیت داشته باشد، ولی طوری عکس می‌گیرم، که صورت هیچ کس دیده نشود! به فرمانده آنها گفتم: اگر این عکس را نگیرم، چطوری می‌خواهید ثابت کنید که اینجا چه گذشته است؟ خلاصه دو نفر نظامی را کنارم گذاشتند، که به محض اینکه یکی از پرسنل رویش را به دوربین کرد، به من اطلاع بدهند که عکس نگیرم! نگران بودند که دولت آنها را بشناسد و مجازات کند؛ چون هنوز دولت بختیار بر سر کار بود.

به‌ هر حال عکس را گرفتم و تا خود ساختمان روزنامه دویدم! یکی از عکس‌هایی که گرفتم، در صفحه اول روزنامه چاپ شد و همان روز، بختیار این اتفاق را تکذیب کرد، اما امام ساعت چهار بعد از ظهر، اعلامیه‌ای دادند و این اتفاق را تأیید کردند! فردای آن روز هم کیهان، نگاتیوهای این عکس‌ها را چاپ کرد. غروب همان روز به من خبر دادند: هر جا هستی بیرون نیا، که دستور دستگیری تو را داده‌اند! بعد از چاپ آن عکس، به همافرها حمله شد و مردم برای کمک به آنها، به پادگان‌ها ریختند و کم کم بختیار فهمید که کاری از دستش برنمی‌آید؛ چون همه با امام بیعت کرده بودند.

۰
گفتند: آمده‌اند با امام بیعت کنند. اجازه نداری عکس بگیری! گفتم: بگذارید یک عکس بگیرم که برای شما سند باشد. طوری می‌گیرم که صورت کسی دیده نشود! x
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، گفت و گو با عبدالحسین پرتوی 

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x