
نظریه و شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» را حضرت امام در عملیات خیبر اعلام کردند. دلیل آن هم تردیدهایی بود که در مسئولان کشور به وجود آمده بود که این عملیاتها فایدهای ندارد و جنگ طول کشیده است و آیا باید جنگید یا نه؟ و حتی در حوزههای علمیه برخی از آقایان تشکیک کرده بودند که آیا این افرادی که در جنگ کشته میشوند شهید هستند یا نه؟
و خلاصه موجی از ابهامها و تردیدها و ناامیدی و یأس بر فضای جنگ حاکم شده بود که حضرت امام این صحبت را فرمودند که: ما برای رفع فتنه از اسلام میجنگیم و جنگ ما جنگ عقیده و جنگ اسلام و کفر است و ما برای مبارزه با باطل میجنگیم ولذا این جنگ تا رفع فتنه از عالم ادامه خواهد داشت.
این نظریه در واقع پاسخی بود به کسانی که فکر میکردند اگر ایران نجنگد، صلح میشود و جنگ تمام میشود. مدل نظری «جنگ جنگ تا یک پیروزی» آقای هاشمی رفسنجانی بعد از عملیات بیتالمقدس مطرح شد و چون بعد از فتح خرمشهر اختلاف نظر برای ورود به خاک عراق وجود داشت، این شعار را مطرح کردند.
امام بعد از آزادی خرمشهر فرمودند: شما بر سر مرز بمانید و در همین مرز بجنگید، اما آقای هاشمی رفسنجانی و سیاسیون میگفتند که ما باید وارد خاک عراق شویم تا بتوانیم پشت میز مذاکره با دست پر صحبت کنیم، نظامیان هم این استدلال سیاسیون را قبول داشتند و میگفتند ما باید از مرز عبور کنیم و به پشت اروندرود برویم، چرا که اگر جنگ طول کشید پشت یک مانع طبیعی باشیم و نخواهیم برای یک عمر ارتش و سپاه سر مرز بمانند و بهتر است پشت یک مانع طبیعی که با نیروی کم قابل پدافند است اره توقف کنیم، لذا اینکه نظامیان میگفتند باید از مرز عبور کنیم با این استدلال بود.
در حقیقت در ابتدا سیاسیون و نظامیان معتقد به ادامه جنگ برای رفتن به پشت اروندرود بودند. پس از آزادسازی خرمشهر در جلسه شورای عالی دفاع در محضر امام که آقایان حاج احمد خمینی، میرحسین موسوی، موسوی اردبیلی، ولایتی و مقام معظم رهبری ـ که رئیس جمهور بودند ـ حضور داشتند، آقای هاشمی رفسنجانی گفتند که: ما باید از مرزهای بینالمللی عبور کنیم که اگر خواستیم جنگ را تمام کنیم یک چیزی در دست داشته باشیم که بتوان در میز مذاکره از آن استفاده کنیم.
آقای ظهیرنژاد هم استدلال کردند مرزهای جنوب قابل دفاع نیستند و باید به مانعی طبیعی مثل اروندرود تکیه کنیم تا با تکیه بر آن بتوان دفاع کرد. این دو استدلال ارائه و من و دیگر دوستان هم در بعد سیاسی و نظامی از آن دو حمایت کردیم؛ لذا عمـلاً راهبرد پس از آزادی خرمشهر راهبرد سیاسی شد؛ یعنی انجام یک عملیات نظامی برای تحقق صلح، برای آنکه بتوان از طریق دیپلماسی جنگ را تمام کرد.
به عبارت دیگر قرار شد عملیات نظامی به عنوان ابزاری در خدمت دیپلماسی قرار گیرد. این راهبرد سیاسی بود. عملیات نظامی و جنگ هدف نبود، بلکه هدف حمایت از سیاست خارجی برای تحقق صلح شرافتمندانه بود. بعد از آنکه حضرت امام استدلالها را شنید، اجازه دادند که به خاک عراق وارد شویم.
آن موقعی که استدلال ایشان این بود که اگر از مرز عبور کردیم، دیگر باید تا یک نقطه معین جلو برویم یعنی مثلا تا بغداد؛ لذا امام میگفتند یا نروید یا اگر رفتید باید تا آخر خط بروید و کار را تمام کنید. کاری که تا پایان جنگ ما نتوانستیم انجام دهیم.
آقای هاشمی رفسنجانی معتقد بود که اگر از مرز عبور کنیم و مثلاً بصره را بگیریم، آن وقت دست پُری برای یک صلح شرافتمندانه خواهیم داشت. ولی پس از عملیات رمضان بین نظامیان و سیاسیون اختلاف نظر پدید آمد. نظامیان معتقد بودند که با یک عملیات صدام و حامیان او تسلیم خواستهها و حقوق ایران نخواهند شد، ولی آقای هاشمی میگفت: با یک عملیات میتوان از راه دیپلماتیک جنگ را خاتمه داد.