
آن زمان سوسیالیست ها در اتریش حکومت می کردند و اساساً سوسیالیست های اتریش جزء قویترین سوسیالیست های اروپایی بودند و نخست وزیرشان، رئیس سوسیالیست های اروپا شناخته می شد؛ یعنی پیشکسوتی بود که وجاهت بین المللی داشت.
همین سوسیالیست ها در ارتباط با ایران، با سازمان مجاهدین خلق – منافقین – بسیار در تماس بودند و در نتیجه خیلی از اطلاعاتشان را در مورد ایران از طریق منافقین به دست می آوردند. نتیجه مشخص بود با اطلاعاتی که از طریق منافقین به دست می آوردند، نگاهشان به ما چگونه خواهد بود.
سفر من نیز در سال ۱۳۶۱ و در اوج فعالیت های تروریستی منافقین به اتریش انجام شد و با توجه به فعالیت تروریستی منافقین در داخل کشور، اعدام ها هم در جریان بود. با این توضیحات من به اتریش رفتم و با وزیر امور خارجه آن کشور ملاقات کردم. در جلسه ملاقات، به محض اینکه ما نشستیم و گفت و گو شروع شد، پس یک خوش آمد گویی مختصر، وزیر امور خارجه اتریش شروع به انتقاد کرد، بدین مضمون که خیلی متأسفم در ایران حقوق بشر رعایت نمی شود و جمهوری اسلامی افراد را اعدام می کند.
او حتی اسم چند نفر از منافقین را به زبان آورد و به قطب زاده نیز اشاره کرد و گفت: چرا قطب زاده اعدام شد؟ او از دوستان صمیمی من بود و من متأسفم که حکومتی این چنین دارید.
و خلاصه خیلی غیر دیپلماتیک سخن گفت. سخنانش آن قدر تند بود که ابتدا تصمیم گرفتم به عنوان اعتراض و توهین آمیز بودن مطالبش جلسه را ترک کنم. اما خدا لطف کرد و به این نتیجه رسیدم، حالا که می توانم پاسخش را بدهم، چرا بی جهت جلسه را ترک کنم. ضمن اینکه او وزیر امور خارجه است و من در مقام مدیرکل، پس بهتر است یک کار توضیحی انجام دهم.
بنابراین گذاشتم تا حرف هایش تمام شد و من شروع به سخن کردم و راجع به جنایات منافقین توضیح دادم و اینکه آنها مشتی تروریست هستند که به هیچ کس رحم نمی کنند، نه به بچه و نه بزرگ، نه به مقام رسمی و دولتی و نه به مردم کوچه و خیابان و بعد هم ماجرای ترور سعید نوری تاجر را برایش تعریف کردم که چگونه بر سر سفره افطار ماه رمضان در برابر چشمان مادرش ترورش کردند و خانه شان را به آتش کشیدند.
با این توضیحات به یک باره از او پرسیدم: آیا شما به اینها بشر می گویید و از اینها دفاع می کنید؟ پس آنان که کشته شده اند و شما دفاعی از آنان نمی کنید، بشر نیستند؟ آیا این بشر مورد نظر شما همان تروریست ها نیستند؟ آیا حمایتی که شما از حقوق بشر می کنید همان حمایت از حقوق تروریست ها نیست؟
صحبت های او شاید در حدود ۱۵ دقیقه بود و پاسخ های من بیش از ۳۵ دقیقه به طول انجامید. او واقعاً منفعل شده بود و دائم می گفت: نه. نه. من اصلا از تروریستها دفاع نمی کنم.
گفتم: اما اینها که شما ا
زشان دفاع می کنید همان تروریست ها هستند، همان ها که مردم عادی را می کشند. من نمی دانم اگر در کشور شما چنین پدیده ای بروز کند و یک نفر در کوچه و خیابان راه بیفتد و مردم را بکشد، شما چگونه با او برخورد می کنید. ولی در کشور ما این قانون وجود دارد که اگر کسی، آدمی را بکشد، قصاص می شود. حالا از شما سوال می کنم، چرا فکر می کنید که ما حقوق بشر را رعایت نمی کنیم؟
و او همچنان منفعل بود که من سخنانم را به پایان رساندم و قصد رفتن کردم. او در پایان می خواست یادداشتی به من بدهد که حاوی اسامی بعضی از منافقین بود، که گفتم از طریق سفارت خانه تان در تهران اقدام کنید. واقعیت این است که همه این اقدامات و ادعاها برای بی اعتبار کردن و بدنام کردن انقلاب اسلامی در دنیا صورت می گرفت.
یعنی آنها کارهای سیاسیشان را این گونه دنبال می کردند و بعد، از همان اقدام سیاسی یک سناریوی تبلیغاتی بیرون می آوردند و در کل دنیا انتشار می دادند که انقلاب اسلامی جز خشونت، ترور، زندان، شکنجه و اعدام نیست و این موضوع برای ما سنگین بود.
زیرا انقلابی را که انسانی ترین پیام ها را داشت و آزادی و استقلال و حقوق مردم را دنبال می کرد و شخصیتی چون امام خمینی در رأسش قرار داشت، اینگونه به دنیا معرفی می کردند. آنها ما را همچون کمونیست ها و انقلابات کمونیستی به دنیا معرفی کرده بودند که انصافاً بسیار تأسف آورد بود.