
با شهید لاجوردی یک جایی برای ماموریت میرفتیم. من در مسیر به یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق اشاره کردم و به شهید لاجوردی گفتم: نظرش درباره این فرد چیست؟
شهید لاجوردی گفتند: سید مرتضی! یادداشت کن که اینها روزی روبروی نظام خواهند ایستاد.
ایشان جریانات فکری را میشناخت و کلاه سرش نمیرفت و چون آنها را میشناخت، از هر اهرمی برای شکستن این فرد استفاده میکردند. خط نفاق در قالبهای گوناگون در میآید. یک موقع در لباس مجاهدین خلق بود که برای همه آشکار است و میخواست خود قرآن و اسلام ناب را از بین ببرد. اینها از انواع و اقسام شیوهها استفاده میکردند برای رسیدن به هدف خودشان و اگر نسل امروز از این دسیسهها و شیطنتها با اطلاع نباشد تحت تاثیر قرار میگیرد.
یکی از کارهایی که شهید لاجوردی کرد، این بود اینها را از خانههای تیمی بیرون بکشد و به همه بنگاهها اعلام کرد که اگر شما به اینها خانه بدهید و مشخص بشود که اینها در خط نفاق هستند حکم شما مانند حکم آنهاست. این باعث شد که گزارشهایی آمد و خیلی از آنها دستگیر شدند و بخش بزرگی از خانههای تیمی از این طریق لو رفت نه از طریق اعتراف همبندیهایشان.
همین قانون موجر و مستاجر خیلی کمک کرد. البته مردم تهران هم کمک کردند. موردی بود که شخصی را دستگیر کرده بودیم و شب اعدام خانوادهاش را آورده بودند آخرین دیدارش را انجام بدهد. مادرش گفته بود که: من شیرم را بر تو حرام کردم، چون تو جلوی حسین زمان ایستادی. که ما همه گریهمان گرفته بود و گفت: یا توبه کن و یا در کنار یزید خواهی مُرد.
خیلی از موارد داشتیم که پدرها دست بچههایشان را گرفتند و تحویل کمیته و اطلاعات سپاه دادند و یکی از دلایل عمده موفقیت شهید لاجوردی پشتیبانیهای مردم بود.
بیشترین شهید در رابطه با جریان نفاق را مردم تهران دادند و بیرحمانه به مردم تهران حمله میکردند، اما محکم پشت سر انقلاب و امام ایستادند و این جریان را ریشهکن کردند. این توطئه خیلی سختتر از جنگ و خیلی خطرناک بود.