
ساعت ۸ صبح جمعه ۷ مهر ۱۳۶۷، صدای جمهوری اسلامی از ترور و شهادت علامه عارف حسینی، رهبر شیعیان و نماینده ایران در پاکستان به دست گروهی ناشناس، که در واقع سپاه صحابه بود، خبر داد. بلافاصله به وزارت امور خارجه رفتم و ارتباط با سفارت ایران را در اسلام آباد و سرکنسولگری ایران در پیشاور برای کسب اطلاع از آخرین اخبار آغاز کردم.
تماسهای متعددی با دفتر امام و دفتر ریاست جمهوری برای کسب نظر آنان گرفتم. متن بیانیه وزارت امور خارجه و متن دیگری برای امام جمعه تهران، که در آن روز آیتالله موسوی اردبیلی بود، تهیه کردم که در نماز جمعه قرائت شود. همچنین با جمعبندی نظریات، هیئتی به ریاست آقای جنتی و چند نفر دیگر، که هر کدام را به سختی پیدا کردم، را برای عزیمت به پاکستان آماده نمودم.
اقدامات لازم برای تدارک هواپیمای اختصاصی و هماهنگی جهت آماده کردن گذرنامهها را نیز انجام دادم. آن روز تا ساعت ۵ بعد از ظهر در دفتر کار بودم. قرار شد اعضای هیئت ساعت ۶ صبح شنبه عازم پیشاور شود. ساعت ۶ صبح شنبه از فرودگاه مهرآباد، از طریق دفتر وزیر با منزل تماس گرفتند که پلیس فرودگاه میگوید: آیت الله جنتی، رئیس هیئت ممنوعالخروج است!
پس از تماسهای متعدد و تأکید بر اهمیت سفر، مأمور مربوط گفت: در فهرست اسامی، شخصی به نام احمد جنتی به دلیل بدهی مالیاتی ممنوع الخروج است!
به هر حال اصرار و ضمانت اینجانب را پذیرفتند و سفر انجام شد! سفر هیئتی از جمهوری اسلامی به پیشاور و شرکت در مراسم تشییع و بزرگداشت علامه عارف حسینی، بسیار مورد توجه شیعیان قرار گرفت. اگرچه دشمنان شیعه هم کینهورزی و تبلیغات خود را برای تضعیف تشیع ادامه دادند. بسیاری از مقامات پاکستان و از جمله ژنرال ضیاءالحق، رئیس جمهور در مراسم تشییع حضور داشتند.
به علت سیاسی بودن این جنایت، قاتلین دستگیر نشدند و جزئیات ترور مشخص نشد و عوامل و آمران آن هم به مردم معرفی نشدند. این پرونده عملا بدون هیچگونه نتیجهای مختومه شد! صبح شنبه ۸ مهر ۱۳۶۷، بعضی مسؤلان تماس گرفتند و گفتند: چه خبر از پیشاور؟ چه کار میخواهید بکنید؟
وقتی از اقدامات انجام شده و حضور هیئت ایرانی در پیشاور با خبر شدند، خوشحال شدند و تشکر کردند.