ورزشپیروزی انقلاب

محافظ امام

محمد رضا طالقانی

در سال ۱۳۵۷ پس از موفقیت در کشتی از سوی کادر فنی تیم ملی وقت به عنوان ملی پوش انتخاب شدم، چون به گفته مربیان تیم شانس زیادی برای کسب مدال طلا داشتم، باید خود را برای شرکت در مسابقات بین­ المللی در تهران که با حضور ۱۹ کشور صاحب قدرت کشتی جهان برگزار می­ شد، آماده می­ کردم و به همین منظور با سایر کشتی‌گیران تیم ملی شبانه روز در اردوی تیم ملی شرکت می ­کردیم اما روزهای پنج شنبه می­ توانستیم به خانه بازگردیم.

این شرایط همزمان با اوج تظاهرات مردم علیه رژیم شاه بود، آن موقع در محلۀ ما که یکی از محله­ های جنوب شهر بود، این اعتراضات شدت بیشتری داشت و به نوعی محل تجمع مخالفان رژیم بود. در همین برهه خیلی‌ از بزرگترها به من انتقاد کردند: در این بحبوحه تظاهرات مردمی که همه جان خود را برای امام و آزادی کشور گرو گذاشتند، در اردوی تیم ملی شرکت می‌کنید؟

این انتقاد تا جایی پیش رفت که جلسه­ ای با اعضای تیم ملی برگزار کرده و تصمیم گرفتیم که در مسابقات شرکت نکنیم و به صف مردم بپیوندیم. فردای آن روز به اردوی تیم ملی در محل دهکده المپیک برگشتم و اتاق من در اردوی تیم ملی به ستاد سلب آسایش حکومت تبدیل شد. به اعضای تیم ملی گفتم که: مردم نمی‌خواهند ما کشتی بگیریم، برای همین باید به مردم ملحق شویم تا آنها فکر نکنند ما پشت آنها را خالی کرده‌ایم و به همین منظور اعلام کردیم که مسابقات بین­ المللی آریامهر را لغو می­ کنیم.

فردای آن روز سرپرست اردو احضارم کرد و با عصبانیت گفت: تو اخلال­گری کردی! و همین روزهاست که تو را به جرم اینکه جام شاه را به هم می‌ریزی! بازداشت کنند.

گفتم: الان باید چکار کنم؟

که به من گفتند: تو را رئیس فدراسیون بیرون کرده و حالا باید از تیم ملی بیرون بروی!

من هم آمدم بیرون، اما قبل از این که تیم ملی را ترک کنم شیطنت کردم و خطاب به بچه­ ها گفتم: مرا بیرون کردند!…

وقتی بچه­ ها متوجه شدند، من به دلیل اعتراض به شاه از اردوی تیم ملی اخراج شدم، از بین ۴۲ ملی پوش ۳۷ نفر وسائل خود را جمع کردند و با من از اردو بیرون آمدند و با یکدیگر هم قسم شدیم که به مردم ملحق شویم، و این خبر در روزنامه چاپ شد که قهرمانان به مردم ملحق شدند. همین مسئله آغاز ورود من به موضوع انقلاب بود.

پس از خروج از اردو وقتی به خانه برگشتیم، گفتند: منزل آقای عراقی دعای کمیل برگزار می­ شود، شهید عراقی یکی از مخالفان سرسخت رژیم شاه بود، من برای روضه و دعای کمیل هفتگی به منزل حاج مهدی عراقی می ­رفتم که این بار حاج آقا به محض دیدن من گفت: آفرین به تو که به مردم اضافه شدی. واقعا دست مریزاد، حالا حاضری با من به پاریس بیایی؟

گفتم: چه خبر است؟

گفتند: می‌ خواهیم برویم ملاقات آقا.

که با جان و دل پذیرفتم و گفتم یا علی مدد. همان شب که به خانه بازگشتم چند نفر پاسبان با دست‌بند به در منزل آمدند و بلافاصله مرا با خودشان بردند کلانتری و بعد از آنجا به باغ شاه بردند که نزدیک به ۱۵ روز آنجا مرا نگه داشتند. البته در این مدت تصمیم گرفتم برای این افراد مسابقات کشتی بگذارم. آنقدر نظم آنجا را به هم زدم تا آقایی که مسوول آنجا بود، گفت: تو باید از اینجا بروی چون نظم و انضباط را به هم زدی.

به محض این که از زندان باغ شاه بیرون آمدم، خدمت حاج مهدی عراقی رسیدم که پس از آن یکسره به پاریس رفتیم، آنجا بود که وقتی خدمت سید احمد آقای خمینی رسیدم، قرار شد محافظ آقا شوم. تا قبل از این نمی‌دانستم بادیگارد و محافظ یعنی چه، اما وقتی به من این ماموریت را دادند، تصمیم گرفتم که با جان و دل از آقا محافظت کنم. وقتی به تهران آمدم خدمت برخی مراجع عظام رسیدم و گفتم که: امام طی چند روز دیگر وارد کشور می­ شود و به خود می‌ بالیدیم که محافظ آقا هستم.

من آن روز را که هیچ گاه از خاطر نمی‌برم، با حضرت آیت الله طالقانی به فرودگاه رفتیم تا در خدمت امام باشیم، اما آنجا آقای رفیق دوست به من گفتند: مقابل دانشگاه بروم و خدمت روحانیونی که جلوی مسجد دانشگاه تحصن کرده بودند تا امام به آنجا بروند و سخنرانی کنند. عرض کنم همه به بهشت زهرا بیایند تا سخنرانی امام را در آنجا گوش کنند.

بالاخره آن روز فرا رسید و ازدحام جمعیت به حدی بود که قابل وصف نیست، اما با همه آن شلوغی جمعیت توانستیم حضرت امام را به سمت هلی کوپتر هدایت کنیم و سپس به قطعه ۱۷ شهریور رفتیم و از آنجا بعد از سخنرانی تاریخی حضرت امام به بیمارستان هزار تخت‌ خوابی رفتیم که من آن موقع به تنهایی از سوی حاج احمد آقا ماموریت یافتم تا به مدرسه علوی بروم و خبر سخنرانی آقا را اعلام کنم. چند روزی خدمت امام بودم، تا اینکه پس از چند روز خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم که: من کشتی‌گیر تیم ملی هستم و باید در تمرینات تیم ملی شرکت کنم.

که ایشان دستور فرمودند که: برو و همیشه تو را دعا خواهم کرد، من ورزشکار نیستم اما ورزشکاران را دست دارم.

پس از آن مسوولیتم را به فرد دیگری واگذار کردم و به تمرینات تیم ملی باز گشتم.

 

منبع: خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا), ۱۳۹۲/۱۱/۱۴، کد خبر: ۸۱۰۲۳۸۵۶، گفت و گو با محمد رضا طالقانی پیشکسوت کشتی ایران

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x