
کشورهای استعمارگر هرجا که میرفتند نمیگفتند ما آمدهایم منافع شما را بچاپیم و منابع زیرزمینی شما را ببریم، بلکه میگفتند ما آمدهایم سرزمین شما را آباد سازیم و به ظاهر هم همین کارها را میکردند، مثلاً یکی دو تا جاده هم میکشیدند، ولی هزار برابر آنچه که برای مردم کار میکردند از منافع آنها میبردند و بدین وسیله مردم آن کشورها را بنده خویش میساختند. پس استعمار یک لغت منافقانه است، یعنی در عین اینکه معنی درستی دارد ولی به صورت واقعی به کار نمیرود.
مبلّغین مسیحی که در اصطلاح آنها را «مبشّرین» میگویند، پیشقراولان استعمار بودند یعنی همیشه پای استعمار را آنها به کشورهای استعمارزده باز میکردند؛ یعنی اول به صورت یک نفر مبلّغ مذهب وارد این کشورها شده و آنان را به اوصاف عیسای مسیح و مادرش مریم عَذرا سرگرم میساختند ولی پس از مدتی مردم میدیدند که در زیر این سرپوشهای مذهبی تمام سرمایههای مادی آنان رفته است.
یکی از آفریقاییها گفته است روزی که اروپاییها به کشورهای ما آمدند ما زمین داشتیم و آنها انجیل به دست داشتند ولی پس از گذشتن ۴۰- ۵۰ سال دیدیم انجیل در دست ما مانده است و زمینها در دست آنان است! این است معنای نفاق.