علم و اندیشه

میراث کهن تشیع

استاد جلال رفیع

نخستین بار قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به محضر ایشان رسیدم که دو کلاس در س شرح نهج‌البلاغه و شرح قصیده فرزدق را داشتند و ما در هر دو کلاس شرکت می‌کردیم.

استاد به من فرمودند به دوستان دانشجو اطلاع بدهم که کلاس شرح نهج‌البلاغه از طرف جاسوسان ساواک مورد توجه و نظارت است و آنها به جای هجوم به این کلاس، بیشتر به کلاس شرح قصیده فرزدق بیایند چون ساواک تصور می‌کند در این کلاس فقط از گذشتگان دور سخن می‌گویم اما اتفاقا من حرف‌های اصلی را در آن کلاس می‌زنم.

سال ۱۳۵۹ بود؛ روزی به دفتر روزنامه کیهان برای ملاقات آقای خاتمی که تازه سرپرست روزنامه کیهان شده بود رفتم و وقتی وارد اتاق ایشان شدم دیدم استاد حکیمی هم در آنجا حضور دارند. بعد از احوالپرسی با آقای خاتمی به نزد آقای حکیمی رفتم و خاطرات همان کلاس‌های دانشگاه تهران را یادآوری کردم.

به ایشان گفتم: استاد چرا نیستید؟

که ایشان پاسخ دادند: شما درست می‌گویید ما نیستیم، ما نیست هستیم.

من مجددا پاسخ دادم که: نخیر؛ شما در چشم ظاهربین ما نیستید اما چه کسی ظاهرتر از شما.

ایشان پاسخ دادند که: انقلابی که ما مردم به پیروزی رساندیم میراث کهن تشیع خونین را همراه خودش داشت و ما باید صبح پیروزی انقلاب دو مرکز و جایگاه؛‌ شمال و جنوب تهران، را با خاک یکسان می‌کردیم. جنوب تهران مظهر و نماد فقر است که «کان الفقر ان یکون کفرا» و شمال تهران هم نماد اشرافیت تکاثری است که هر دو با اسلام در تعارض است.

در ادامه من پرسیدم: آیا منظورتان بمباران شمال و جنوب تهران است؟

که ایشان به مزاح فرمودند: بعد درباره ابزار و وسیله این نابودی صحبت می‌کنیم. در واقع منظور ایشان این بود که جهت‌گیری ما باید به سمت نفی این دو ساحت می‌بود.

 

منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، مراسم بزرگداشت و رونمایی آثار استاد حکیمی، ۱۴۰۱/۵/۳۰، کد خبر: ۱۵۶۴۴۵۱

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x