
حوالی سال ۷۰ بود و استاندار تهران نامهای به رئیس جمهور نوشته و چند پیشنهاد ارائه کرده بود؛ در متن این نامه آمده بود که تیمهای استقلال و پرسپولیس منحل و به جای آن تیمهای حزب اللهی تشکیل شوند. علاوه بر این در این نامه آمده بود که دیدار تیمهای پرطرفدار در زمان نامعلوم و در مکانی نامعلوم برگزار شود! بنده هنوز این نامه را در دفتر کارم دارم.
این استاندار از دوستان بنده بود و در حوزه جهاد مدرسهسازی اقدامات شایستهای انجام داده بود بنده نزد او رفتم و در رابطه با جهاد مدرسهسازی از وی تشکر کردم چرا که به خوبی با خیرین ورود کرده بودند و اتفاقات خوبی رخ داده بود. درخواست کردم که در حوزه سالنسازی و ورزشگاهسازی نیز برای ورزش ورود کنید، اما وی عنوان کرد که باید کار اساسی انجام دهیم و ورزش دیگر چه مسئلهای است که بخواهیم به آن بپردازیم؟
ورزش آن زمان از دید سیاسیون به عنوان ضدارزش تلقی میشد و رغبتی برای فعالیت در این حوزه وجود نداشت. دید مذهبیون نیز نسبت به ورزش چندان متفاوت نبود؛ یک روز نزد یکی از ائمه جمعه مراکز استان در نزدیکی تهران که دارای جمعیت بالایی بود، رفتیم اما نمیخواهم اسمی از این شخص و استان ببرم. او از دوستان بنده بود و با توجه به اینکه درس طلبگی نیز خواندهام دوستان طلبه زیادی دارم.
جالب است بدانید با احمد ناطقنوری درس طلبگی خود را آغاز کرده بودم و قبل از عمامه گذاشتن با وی و همچنین روحانیت و جامعه مذهبی آشنایی داشتم. در ملاقات با این ائمه جمعه اعلام کرد روز گذشته در نماز جمعه صحبتهایی را در مورد ورزش انجام داده و اعلام کرده است ورزش لهو است و لهو نیز حرام است!
بنابراین حکم اگر کسی قصد پیادهروی داشت با توجه به اینکه ورزش انجام داده بود، این اقدام حرام تلقی میشد! یا اگر فردی قصد داشت پلههای ساختمانی را به دلیل نبود آسانسور بالا برود با توجه به اینکه ورزش صورت گرفته مرتکب عمل حرام شده است؛ هدفم از بیان این موارد، توصیف سطح فکر عمومی نسبت به ورزش در آن مقطع زمانی کشور است.
کارکردن در چنین شرایطی بسیار دشوار است. زمانی که بنده به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شدم تمام بودجه عمرانی و جاری تربیت بدنی کشور کمتر از یک میلیارد تومان بود، در حالی که بیش از ۳۰ فدراسیون در کشور داشتیم و تمام بودجه آنها حدود ۳۰ میلیون تومان بود. بودجه فدراسیون فوتبال ۸ میلیون تومان و مابقی بودجه به سایر فدراسیونها اختصاص پیدا میکرد.
علاوه بر این، برگزاری مسابقات فجر را در دستور کار داشتیم و حتی یک ریال به این مسابقات تعلق نمیگرفت. خوشبختانه اما با بازاریان تهران رابطه خوبی داشتم و آنها را برای همکاری دعوت کردم و کمک خواستم. به آنها گفتم برگزاری این مسابقات به عنوان آبروی کشور و انقلاب تلقی میشود و خوشبختانه توانستیم با کمکهای مالی بازاریان مسابقات دهه فجر را برگزار کنیم و با همین کمکهای مالی، مسابقات بانوان کشورهای اسلامی را برگزار کردیم.