
این پروژه {سد کارون ۳} یک طرح عظیم ملی بود. اعتبار این طرح را هم سازمان مدیریت و برنامهریزی و دولت باید تامین میکرد. هم آقای هاشمی و هم آقای خاتمی از طرح حمایت کردند. این پروژه از طرفی حیثیتی هم شده بود، چون کار از پیمانکاران خارجی گرفته شد و به کارشناسان داخلی داده شد.
حتی تا قبل از آبگیری منتظر بودند تا ما از آنها درخواست کمک بکنیم. یک بار آقای بیطرف به همراه هیاتی از سوی دولت، به ایتالیا سفر کرده بود. هیات ایرانی در جریان این سفر، با مدیران شرکت ایمپریژیلو که زمانی، سد دز را ساخته بود، ملاقاتی داشت و در این ملاقات، مدیر عامل شرکت ایتالیایی، آقای بیطرف را به اتاقی برده بود که روی آن نوشته بودند کارون۳.
مدیر عامل این شرکت به آقای بیطرف گفته بود، ما هنوز این طرح را نگه داشتهایم و انتظار داریم، شما از ما دعوت به همکاری کنید.
با توجه به این که پروژه ابتدا مناقصه بینالمللی داشت و بعد به پیمانکاران داخلی واگذار شد، بسیاری از شرکتهای خارجی که از طرح پروژه هم آگاهی کامل داشتند بر این باور بودند که کارشناسان ایرانی نمیتوانند طرح را به اتمام برسانند.
این پروژه فراز و نشیبهای زیادی هم داشت، ولی در هر شکل، کار پیش میرفت. حتی یک بار در سال ۷۴ که آقای بیطرف هم مجری طرح بود، پیمانکار عوض شده بود و افراد زیادی از پروژه رفتند که این رفت و آمدها باعث نگرانی من شده بود.
یکی از مدیران گفت: اصلا جای نگرانی نیست. چون این پروژه بالاخره به بهرهبرداری خواهد رسید. میخواهم بگویم، در چنین پروژههایی تنها انگیزه است که باعث کشیده شدن افراد به کار در این مکان میشود وگرنه با هیچ مقامی یا پولی نمیتوان فردی را به کار در این نوع پروژههای سخت و دشوار واداشت. افراد زیادی هم هستند که با انگیزه بالا کار را شروع کردند و تا پایان کار هم ماندند.
خطرات جانی در پروژه بسیار زیاد بود. بالاترین میزان انفجارها در این پروژه انجام شد. ما در محل پروژه پنج انبار ۲۰ تنی مواد منفجره داشتیم و همیشه ۱۰۰ تُن دینامیت در این انبارها نگهداری میشد. برخی روزها حدود ۲ تا ۳ هزار کیلو دینامیت منفجر میکردیم. این کارها بسیار خطرناک و سخت بود.