
قهرمان بزرگ میدان اندیشه، استاد مرتضی مطهری میگوید: «اقبال لاهوری میگوید پدرم یک جمله به من گفت که این جمله روح من را دگرگون کرد. روزی من در اتاقم داشتم قرآن میخواندم، پدرم آمد از جلو اتاق رد بشود، به من گفت: محمد! قرآن را آن چنان بخوان که گویی بر تو نازل شده است. میگوید این جمله خیلی در من اثر گذاشت.» (آشنایی با قرآن، ج ۱۰، ص ۷۹)
یمنیها امروز قرآن را همانطور میخوانند که پدر علامه اقبال توصیه کرده بود. آنها به بشارتها و انذارهای قرآنی یقین دارند، با آنها زندگی میکنند و میمیرند. آیات جهاد و شهادت در تار و پودشان ربشه دوانده و به آنها رنگ خدایی داده است. آنها بوی مسلمانان صدر اسلام را میدهند، تو گویی این ملت فقیر و مقتدر از آن دوره تاریخی جا مانده و یا در روزگار رسول خدا (ص) به خواب اصحاب کهف رفتهاند و امروز بیدار شدند تا حجتی باشند بر مسلمانانی که فرسنگها از اسلام فاصله گرفته و با یاری نکردن مظلومین و بیگانه شدن با جهاد در راه خدا، عزت و شرافت اسلامی خود را به تاراج دادهاند.
یمنیها امروز سرود حماسه میسرایند، آنها حکایت یاران رسول خدا (ص) را در میادین نبرد روایت میکنند و با سلحشوریهای خود یادآور شجاعت مردانی میشوند که تاریخ اسلام به وجودشان مباهات میکند. رسول خدا (ص) فرمود: «بوی بهشت از جانب قرن (یمن) میوزد، ای اویس قَرَن؛ چقدر به تو علاقه دارم، هر که او را ملاقات کرد، از جانب من به او سلام برساند.» امروز نیز بوی بهشت از سوی یمن میوزد. اخلاص و شجاعت یمنیها، روح مواج آزادگان جهان را به تلاطم در آورده و به کالبد بیروح انسان امروز شجاعت، قدرت و جسارت میدمد. و این تقدیر روح های بزرگ است که هادی و راهبر انسانهای عصر خویش و آیندگان تاریخ باشند.