در اتاق بازرگانی
یادم است که یکی از مدیران میانی اتاق هنگامی که خبر حضور کمیته منتخب امام را در اتاق شنیده بود با مشت بر روی میز کوبیده و شیشه را خرد کرده بود!
ادامه مطلبیادم است که یکی از مدیران میانی اتاق هنگامی که خبر حضور کمیته منتخب امام را در اتاق شنیده بود با مشت بر روی میز کوبیده و شیشه را خرد کرده بود!
ادامه مطلبمنافقینی که در همهجا بودند، پلاکاردهای بسیاری آوردهاند. آقای خامنه ای به من گفت: من که دیشب گفتم تحصن در مسجد باشد، میدانستم اینها اذیت میکنند.
ادامه مطلبگفتم: وقتی عازم عتبات شدم، به دوستان و آیت الله بهشتی وکالت دادم که هر اعلامیهای صادر میکنید، امضای من هم پای آن باشد.
ادامه مطلبدر آن دوران در نجف، آیت الله العظمی خویی در مسجد الخضراء نماز می خواندند. من خودم در این مسجد حضور داشتم که بعد از نماز، یک نفر با صدای بلند اعلام کرد که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی پیروز شد و همه تکبیر گفتند.
ادامه مطلبوقتی شهید رجایی پیکر شهید بهشتی را دید بسیار متأثر شد. دیگر توانایی ایستادن روی پای خودش را هم نداشت. برایش یک صندلی آوردند.
ادامه مطلبتوهین شد که آخوند نباید باشد. خلاصه تقریباً پذیرفتند که دکتر حبیبی نمی تواند و بنی صدر یک شاخ گاوی است و کاریش هم نمی شود کرد و نفوذ دارد.
ادامه مطلبآقای مطهری و آقای بهشتی و آقای انواری وسیلهی ارتباط هیئتهای مؤتلفه با امام و مرحوم آیت الله میلانی بودند. یادم است بعد از کشته شدن منصور آقای انواری را گرفتند. بعدها شنیدم که آقای انواری واسطهی نقل فتوا بودند.
ادامه مطلبامام بعد از سخنرانی در بهشت زهرا و اعلان تصمیم به تعیین دولت از هنگام ترک آنجا دیگر دیده نشدهاند. این زمانی بود که ما عمیقاً نگران و دلواپس امام شدیم.
ادامه مطلبشهید بهشتی گفت: ما به خاطر ارزش های اسلام قیام کرده و شعار داده ایم، قرار نیست خودمان به آن شعارها عمل نکنیم و ملتزم نباشیم.
ادامه مطلبدیگران هم رضایت دادند و قرار شد مجلسی از کارشناسان فقهی ـ که نام خبرگان آنجا مطرح شد ـ اسم آن مجلس خبرگان باشد نه مجلس مؤسسان
ادامه مطلبگفت به بهشتی بگویید پولهایی که به خارج برده، بدهد به ما برای زن و بچه هایمان خانه بخریم که اگر کُشته شدیم لااقل اینها خانه ای داشته باشند.
ادامه مطلبمحمد منتظری که به لبنان رفته و در آنجا «سپاه صلح» را دیده بود، گفت که ما باید سپاه درست کنیم و اسمش را «سپاه پاسداران» بگذاریم.
ادامه مطلبآقای بازرگان با ارسال حکمی دستور آزادی اموال آمریکایی ها را صادر کرد. وی ضمن توبیخ استاندار گفته بود: شما به چه حقی اموال آمریکایی ها را مصادره کرده اید؟
ادامه مطلباز جمله بحث های آقایان در ملاقات با امام تشکیل حزب بود. آقای بهشتی پیشنهاد حزب را دادند و قبل از انقلاب، اساسنامه حزب نوشته شد.
ادامه مطلبابتدا جز آنکه به همراه مردم بگریم چه کاری می توانستم بكنم. ولی توجه داشتم که من برای گریه به آنجا نرفته بودم. خوب شد که مثل آنها شیون به راه نینداختم.
ادامه مطلبشهید بهشتی فرمود: این شعارها مهم نیست؛ اینها هم بچه های ما هستند. تحمل داشته باشید و بگذارید حرفشان را بزنند، شعار بدهند و نظرشان را بگویند.
ادامه مطلبآیت الله صدوقی با تمام قوا در مقابل این موضوع ایستاد و گفت: شما شخصیت هایی مثل آیت الله بهشتی و آقای رفسنجانی را به بنی صدر می فروشید؟
ادامه مطلبگفتند سعودیها برای ترویج وهابیت به منتظری، مشکینی و مطهری پول دادند. بهشتی هم مأموریت دارد. اینها میخواهند اشهد ان علياً ولی الله را حذف کنند.
ادامه مطلبرجایی به طرف مهندس بازرگان رفت و او را در بستر بیماری بوسید. گفت: حالا با ماشین از اتوبان که می آمدم، یاد روزهای تشکیل نهضت آزادی افتادم.
ادامه مطلببا ورود هیأت به سنندج آشوب کم شد و شهر آرام گرفت. ما در محیطی نسبتا آرام توانستیم با مردم، گروه ها و رهبران برجسته منطقه ارتباط برقرار سازیم.
ادامه مطلببه امام گفت: آقا اصلا این بنی صدر مسلمان نیست. امام فرمود: ایشان سید و اولاد پیغمبر است، اگر نتوانستید ثابت کنید باید شلاق بخورید.
ادامه مطلببهشتی گفت: ما انقلاب کردیم که آدم تربیت کنیم، نه اینکه مثل آجر قالب بزنیم. اگر خانم شما برود بازار و از سر بازار تا ته آن یک جور پارچه باشد، میتواند بگوید انتخاب کردم؟ انسان به انتخاب آدم میشود.
ادامه مطلبآقای بهشتی گفتند که: به آنها بگویید که من شما را بخشیدم، اما یک خواسته هم از شما دارم و آن اینکه از حالا به بعد تحت تاثیر تبلیغات دشمن قرار نگیرید.
ادامه مطلبآقای مهدوی در خصوص مجاهدین نظرشان این بود که نباید با شدت با آنها برخورد می شد. آن موقع وی مخالف دستگیری و بازداشت اینها بود.
ادامه مطلبآقای طالقانی گفتند: من هر بار در برابر مشکلات احساس نگرانی می کنم به قم می روم، با امام به سخن می نشینم و با آرامش به تهران بر می گردم.
ادامه مطلبعصبانی شدم، رفتم پشت تریبون و خطاب به احمد آقا گفتم: این چه نوع برخوردی است که میکنید. علیه آقای بهشتی جوسازی میکنند و حرفی نمیزنید؟
ادامه مطلبگزارشی به سپاه رسید که مجتبی طالقانی در نمایندگی فلسطین یک ملاقاتهایی دارد. چند نفر با حکم آقای غرضی رفتند و مجتبی خانمش را بازداشت کردند.
ادامه مطلبروزی طلبهای جوان که شنیده بود ما فیلمهای مذهبی داریم از شهر قم آمده بود و از من تقاضا کرد تا به قم رفته و برای طلبهها فیلم نمایش دهم.
ادامه مطلباگر می خواستیم سفارت را بگیریم و دماغ آمریکا را به خاک بمالیم، همان قدر که آنها را گرفته بودیم، کافی بود. به نظر من ادامه آن چیز جالبی نبود.
ادامه مطلبامام فرمودند: آقای بهشتی اگر شما نیاييد من قلبم مطمئن نیست. حالا که بنیصدر رئیس جمهور شده، شما باید رئیس دیوان عالی کشور بشوید.
ادامه مطلب