دوران مبارزه

خروج ترانه از تحریم

استاد جلال رفیع

همیشه به من و آقایان لاهوتی و معادیخواه تکلیف می‌کردند که در عید و عزا شعر مناسبی را به آواز بخوانیم. من بارها به حالت سنگین و سنتی آواز خوانده بودم، اما از تکرار خسته شده بودم و محیط زندان هم مزید بر علت شده بود. البته در آن روزگار موسیقی مطلقا حرام دانسته می‌شد، به حدی که بعضی از روزها می‌دیدم در اثنای آواز خواندن من، آیت‌الله مهدوی‌کنی اتاق را ترک می‌کنند.

از کسی علت را پرسیدم، آیت‌الله گرامی به من گفتند: احتیاط می‌کنند.

گفتم: مگر آواز خوان، زن است؟!

پاسخ دادند: گاهی تحریر صدا و به اصطلاح فقها ترجیع داری و احتمالا ایشان در ترجیع هم شبهه دارد.

حتی بارها می‌دیدم که آیت‌الله منتظری اخبار ساعت دو بعد از ظهر را از رادیو جیبی‌اش گوش می‌کند، ولی نوبت به مارش اخبار که می‌رسد، صدا را می‌بندد. ایشان هم شبهه شرعی داشت. به هر حال روزی از روزها به من گفته شد: بخوان. گفتم: غزلی از حافظ را به صورت آهنگین و با آهنگی جدید می‌خوانم.

غزل یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور را با همان آهنگی که غلامحسین بنان، تصنیف تا بهار دلنشین آمده سوی چمن را خوانده است، تصنیف‌وار خواندم. ناگهان برخلاف انتظار خودم بسیار استقبال کردند. معنای کلمات، که مصداقا در ذهن شنوندگان بر وجود امام زمان {عج} حمل می‌شد، با آهنگ تاثیرگذار و احساس‌برانگیز تصنیف بنان ترکیب شده و همه را تحت تاثیر قرار داده بود.

بیش از همه، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله ربانی شیرازی مرا تحسین کردند و بارها در روزهای بعد خواستند که بخوانم. تاکید می‌کردند که با همان لحن که آن روز خواندی، بخوان! به جای آهنگ، از واژه لحن استفاده می‌شد. جرئت نمی‌کردم بگویم این لحن، آهنگ تصنیف و ترانه است و خواننده‌اش هم بنان است، چون احتمالا بنان، مطرب نامیده می‌شد و خواننده‌ای که با آلات موسیقی ترانه می‌خواند و ترانه تصنیف هم از مقوله لهویات است.

روزها گذشت و خواندن غزل «یوسف گمگشته حافظ» به آهنگ تصنیف «تا بهار دلنشین بنان» تکرار شد و به صورت یک آواز آشنا در ذهن‌ها جا افتاد و مجوز گرفت. مدتی بعد، احتمالا نزدیک فصل بهار، وقتی مجددا خواستند که بخوانم، دل به دریا زدم و گفتم: امروز می‌خواهم شعر جدیدی را بخوانم که در مورد بهار است، ولی با همان آهنگ یوسف گمگشته!

بلافاصله استقبال کردند و گفتند: با همان لحن. من هم این بار، اصل تصنیف بنان را با آهنگ خودش خواندم. «تا بهار دلنشین آمده سوی چمن، ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن، چون نسیم نوبهار از آشیانم کن گذر، تا که گلباران شود کلبه ویران من» الی آخر.

و این شاید اولین بار بود که تصنیف و ترانه بنان، از دنیای تحریم شده و طرد شده موسیقی آن روزگار، به دنیای سنت و مذهب وارد شد و عملا مجوز گرفت! موضوع را به آقایان طالقانی و گرامی گفتم. استقبال کردند و گفتند: حدس می‌زدیم که باید چنین کاری کرده باشی!

 

منبع: وبسایت موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، به نقل از: ماهنامه شاهد یاران، شماره ۳۹

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x