
وقتی که شورای سلطنت تشکیل شد و شاه رفت، سید جلال تهرانی از اعضای شورای سلطنت شد. بعضی از دوستان نهضتی اظهار خوشحالی می کردند که او (سید جلال) فردی مذهبی و آدم معتدلی است و می شود با او همکاری کرد. می شود با او به گونه ای برخورد کرد که به نفع انقلاب و پیشرفت نهضت باشد.
معروف است وقتی سید جلال تهرانی در فرانسه می خواست حضور امام برسد امام فرموده بودند باید استعفا بدهد تا من او را بپذیرم که او هم استعفا داد و خدمت امام شرفیاب شد. اطلاعاتی هم که من از سید جلال تهرانی داشتم این بود که او قبلاً روحانی بود و در میان افرادی که برای شورای سلطنت انتخاب کرده بودند آدم بدی نبود.
به همین جهت وقتی احساس کرد که حضورش در این جمع به نفع مملکت و انقلاب و دین خودش نیست، استعفا کرده خودش را خلاص کرد و وصیت کرد خانه و وسایل و امکاناتاش وقف استان قدس رضوی علیه السلام باشد. او دو تقاضا از امام داشت که امام ظاهراً پذیرفته بودند.
آقای اشراقی نقل می کردند که آن وقت که من در خارج بودم، سید جلال آمد و تقاضاهایی داشت که امام پذیرفتند. ولی بعد شنیدم او می خواست بعد از انقلاب به ایران بیاید به شرط آنکه با او کاری نداشته باشند، اما چنین قولی به او ندادند. البته اینها همه از مسموعات حقیر است، روایت است نه درایت.