
امام از مداحی خشنود نبودند. اصلا از بحث ستایش و مدح گویی و امثال آن خیلی ناراحت می شدند. یک روز، وقتی که من می خواستم در را باز کنم، شنیدم حاج احمد آقا با یکی از دوستان دفتر که روز قبل منبر رفته بود و از رادیو پخش شده بود و در آن نسبت به امام خیلی غلو کرده بود، صحبت می کند.
احمد آقا به او می گفت: فلانی امروز جلوی امام پیدایت نشود.
گفت: چرا؟
حاج احمد آقا گفت: کجا سخنرانی کردی؟
گفت: فلان جا.
حاج احمد آقا گفت: راجع امام بود؟
گفت: بله، من از امام تعریف کردم.
حاج احمد آقا گفت: دیروز امام مرا خواستند و گفتند این چیست که به من نسبت می دهند؟ کی من این جوری هستم که نسبت به من غلو می کنند.
اگر امام می فهمیدند که کسی راجع به ایشان غلو می کند، ناراحت می شدند. شما یادتان هست که آقای مشکینی این جا در همین حسینیه یک جمله ای گفت که امام فرمودند: من از آقای مشکینی انتظار نداشتم حرف هایی بزند که کم کم خودم باورم بشود. یا در همین جا به آقای حجازی فرمودند که تعبیر تندی داشت. امام اصلا از این تعریف های بی جا و مدح مداحان خوشش نمی آمد.