
در سال ۶۴ من فرمانده کمیته انقلاب اسلامی بودم. حضرت امام، آقای ناطقنوری وزیر کشور وقت را خواستند و به ایشان گفتند: من شنیدهام که عدهای به نام حزبالله در خیابان ولیعصر تهران پونز روی پیشانی بدحجابها میگذارند. اینها را پیدا کنید و به من بدهید.
آقای ناطق نوری ساعت ۸ صبح من را خواستند که بیا وزارت کشور کار فوری با شما دارم. من به وزارت کشور رفتم. آقای ناطق گفت که یک چنین موضوعی است که باید هر چه زودتر آن را جمع کنی. گفتم باشد.
به کمیته آمدم. آنجا شوراییی بود که من با آنها هماهنگ میکردم. سیدی بود به نام آقای روضاتی که الان در جماران مسجد حضرت سجاد(ع) امام جماعت است، ایشان را گذاشتیم بالا سر جوانان و نیروهای ضد شورش را جمع کردیم. گفتیم: با لباس مبدل بروید و اینها را که به اسم حزبالله مردم را اذیت میکنند دستگیر کنید.
ساعت چهار بعد از ظهر اینها میآمدند و هر دختر و زنی را به آن شکل میدیدند پونز در پیشانی آنها فرو میکردند و چاقو میزدند. ما تمام کوچههای ولیعصر و به اصطلاح راههای فرار را از بالا تا پایین بستیم. این عناصر خودسر آمدند. موتورها را پارک کردند ولی از ماجرا خبر نداشتند. اولین نفری که سراغ دختران رفت بچهها سریع او را گرفتند. ما آنجا شاید ۵۰ یا ۶۰ نفر را دستگیر کردیم.
اینها از جاهای دیگر جمع میشدند و عصرها کارشان همین بود. ما حتی خانههای تیمی اینها را گیر آوردیم. اینها به اسم حزبالله کار میکردند و متوجه شدیم که جریانهای سیاسی دارند نظام و نیروهای نظام را تخریب میکنند. بلافاصله به کمک قوه قضاییه همان شب یا فردا صبح این گزارش را توسط آقای ناطق برای امام فرستادیم.