
گروهی بودند که اسمشان را گروه مهدویت گذاشته بودند و رهبری آن گروه با نوه آیتالله میلانی بود. ایشان جمعی را گرد هم آورده بود و ابتدا هدفشان این بود که برخی را برای اینکه زمینه ظهور مهیا شود باید با اینها برخورد شود، ولی بعدها نظرشان عوض شده بود و مرحوم هاشمی، آیتالله یزدی و بنده را مشخص کرده بودند و معتقد بودند که ما مانع ظهور حضرت هستیم!
شب ۱۸ ماه رمضان بود بنده از دادگستری خارج شدم که بروم منزل، عوامل ترور هم که با موتور در نزدیکی دادگستری منتظر من بودند، بمب آهن ربایی را به ماشین بنده چسباندند که منفجر شد، ولی قسمت این بود که بنده از دنیا نروم و مجروح شوم.
پس از دستگیری عوامل ترور بنده، نوه آیت الله میلانی و عامل ترور من به اعدام محکوم شدند که گروهی از علما معتقد بودند که ترور شخصی از بیت آیت الله میلانی در تاریخ وجهه خوبی باقی نمی گذارد و پیشنهاد عفو این فرد را دادند که از طرف مقام معظم رهبری موافقت شد و به جای اعدام به آنها حبسهای سنگین دادند که پس از چند سال آقای میلانی – سید محمد حسینی میلانی – به دلیل بیماری سکته فوت کرد و عامل ترور بنده – غلامرضا عاملی – نیز که به بهانه مرخصی از زندان آزاد شده بود فرار کرد و نتوانستند او را دستگیر کنند.