علم و اندیشههدایت و رهبری

ملاقات با اسقف آلمانی

دکتر صادق طباطبایی

ملاقات دیگری نیز یک اسقف آلمانی به نام‌ پیتر اشتاین باخ با امام داشت که من حضور داشتم و ترجمه می‌کردم. ایشان هم سؤالاتی داشت که ناشی از القائات مستشرقین راجع به اسلام و احکام اسلامی بود، مثلاً ختنه کردن زنان را در بعضی مناطق آفریقا به عنوان یک واجب شرعی تلقی می‌کرد. امام تعبیر زیبایی داشتند.

گفتند که: یک مسیحی در آمریکای جنوبی متناسب با سنت و تاریخچه گذشته‌اش زندگی می‌کند و یک مسیحی در سوئد یا نروژ هم متناسب با سنت‌های خودش، هر دو هم مسیحی هستند، شما کدامیک را مبنای معرفی مسیحیت قرار می‌دهید؟ پس باید تفکیک کنیم بین سنن و آداب و رسوم یک قوم با آن چیزی که برخاسته از مبانی احکام دینی است. متأسفانه چون در طی قرن‌های متمادی حکومت اسلامی وجود نداشته است، بسیاری از احکام این امکان را پیدا نکرده‌اند که در مرحله عمل مطرح شوند، لذا شما حق دارید که به عنوان یک خارجی از این مسائل بی‌اطلاع باشید. شما که هیچ، خیلی از دانشمندان و روشنفکران مسلمان ما هم از این مبانی و احکام اسلامی آگاهی و اطلاع کافی ندارند، برای اینکه شرایط هنوز ایجاب نمی‌کرده که این مسائل مطرح بشود.

موقع خداحافظی، امام به من گفتند: من فکر می‌کردم فقط آخوندهای ما پرحرف هستند، این از آخوندهای ما پر حرف‌تر بود.

من گفتم: آقا با این تفاوت که این بنده خدا تشنه است و برای دانستن بیشتر سؤال می‌کند، اما زمینه‌های پرحرفی علمای خودمان را شما بیشتر می‌دانید!

افراد خارجی وقتی از نزدیک با امام روبرو می‌شدند و گفتگو می‌کردند و سخنان امام را می‌شنیدند و استدلال ایشان را در مسایل اجتماعی یا عقیدتی می‌شنیدند، خیلی تعجب می‌کردند. احاطه امام به ادبیات و تاریخ و مسایل سیاسی روز برای آنها شگفت‌انگیز بود. یا نحوه رویارویی امام که گاه شوخی یا مزاح ظریفی نیز می‌کردند خیلی لطیف بود.

در اوایل اقامت در پاریس امام از ما می‌پرسیدند: خُلق و خوی این اروپانی‌ها چطوری است؟ مثلاً برای این میهمانان چه تدارکی ببینیم، صندلی یا وسیله دیگری بگذاریم؟

من می‌گفتم: هیچ ضرورتی ندارد، همین طوری که شما هستید و روال عادی زندگی‌تان هست آنها می‌آیند و می‌نشینند.

در ابتدای ملاقات، ابهت امام آنها را تحت تأثیر قرار می‌داد، اما با یکی دو مزاح و کلام‌های خصوصی، جلسه را عادی می‌کردند که طرف راحت باشد. این اسقف‌های آلمانی در سه نوبت با امام ملاقات کردند که من مترجم بودم. آنها هیچ وقت فکر نمی‌کردند که امام چنین تعابیر یا شوخی‌هایی داشته باشند.

مثلاً امام می‌گفتند: بعضی از آخوندهای ما فکر می‌کنند تبلیغ مذهبی می‌کنند در حالی که کاسب هستند. بعضی دوستان ما معتقدند یکی از دلایل حقانیت اسلام این است که چهارده قرن مروجین اسلام به اسلام ضربه زده‌اند ولی هنوز اسلام سرپاست!

نظیر این تعابیر انتقادی را گاه گاه بیان می‌داشتند. یا سؤالات خاصی می‌کردند و آنها هم وارد بحث می‌شدند. سؤالات آنها اغلب موارد در مورد زنان بود ـ گاه خود ما جریان را هدایت می‌کردیم به مسائل اساسی‌تر ـ با توجه به سابقه تاریخی قرون وسطی اروپا، نگرانی آنها این بود که اگر دین با سیاست آمیخته شود و حکومت دست زمامداران دینی بیافتد، همان مسائلی که در قرون وسطی اتفاق افتاده بود، تکرار شود.

بعد که پاسخ‌های امام را می‌شنیدند، به کلی دگرگون می‌شدند. اسقف نوفل لوشاتو هم برای ملاقات با امام آمد.

امام به او می‌گفتند: آخوند محل!

خیلی به ایشان محبت کردند و احترام گذاشتند. البته من در آخر جلسه رسیدم و نمی‌دانم چه مطالبی رد و بدل شد، ولی پیدا بود که یک مقداری شوخی و مزاح صورت گرفته بود.

 

منبع: خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ناشر: چاپ و نشر عروج، چاپ سوم: ۱۳۹۲، ج ۳، ص ۱۲۴ – ۱۲۶

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x