
آن زمان یک دعوای مفصلی به وجود آمد که از آقای مخملباف در آن شرکت داشتند و بر علیه من موضع میگرفتند تا آقای مسیح مهاجری. دعوا بر سر اکران فیلم برزخیها بود. این مساله خودش یک پرونده است که جنجال زیادی درست کرد به همه جا از جمله مجلس هم کشید. بسیجی هم علیه بنده راه افتاد که بخشی از آن در مطبوعات آن دوران هست.
هم مطبوعاتی که آقای خاتمی اداره میکردند، مثل کیهان به ما میتاختند و هم امثال آقای مخملباف فریاد وا اسلاما سر میدادند. در آن هیاهو هیچ کس نیامد ببیند که اصلا داستان فیلم برزخی ها چیست. خیلی وقتها ما چون اصلا حوصله آشنایی با صورت مسئله را نداریم، بلافاصله دوست داریم حکم صادر کنیم.
صورت مسئله در مورد فیلم برزخیها این نبود که خوب است یا بد؟ مسئله اصلی این بود که در یک دورهای فرهنگ و هنر ما بیصاحب شده بود؛ یعنی به غلط بار حوزه فرهنگ و هنر را بر دوش وزارت علوم گذاشتند. آقای دکتر عارفی هم وزیر علوم بود و دغدغههایش مسائل دیگری بود. ایشان هم به یک مدیری اعتماد کرده بود و کارها را در این حوزه به او سپرده بود.
در چنین دورهای یک آقایی که از پیش از انقلاب در زمینه سینما فعالیت میکرد و فیلم محمد رسول الله (ص) هم از طریق او برای نمایش وارد ایران شده بود، آمده بود و از مدیران آقای عارفی مجوز ساخت فیلم برزخیها را گرفته بود. بعد هم به اعتماد امضای مدیر وقت رفته بود و ۱۰ میلیون تومان برای ساخت این فیلم سرمایه گذاری کرده بود. تمام ستارههای سینمای قبل از انقلاب را هم مثل فردین، ایرج قادری، ناصر ملک مطیعی و … را به عنوان بازیگر در این فیلم جمع کرده بود.
ولی برزخی ها تمیز بود، کارگردان فیلم هم ایرج قادری بود. داستانش هم این بود که یک عده ضد انقلاب که در مقام توطئه بودند، به دلیل شروع شدن جنگ از آن برزخ به سمت انقلاب برگشتند، این سوژه قضیه بود. معنای عملیاش این بود هنرمندهای سابق که اشکال و ایرادی هم داشتهاند، حالا میخواهند در خدمت انقلاب باشند.
این از نظر من نه تنها اشکالی نداشت، بلکه در برنامهای هم که به مجلس داده بودم، اشاره کرده بودم که تا جای ممکن از کسانی که تجربهای در کار هنر و سینما دارند، استفاده میکنیم و در کنار آن فضا را برای رشد نیروهای جوان فراهم میکنیم.
بنابراین میدان دادن به امثال فردین جزو سیاستی بود که ما به مجلس داده بودیم و مجلس هم قبول کرده بود، اما این میدان را خود من ندادم. قبل از این که من بیایم، به این آدم امضا داده بودند و تهیه کننده هم به اعتبار امضای مدیر جمهوری اسلامی رفته بود سرمایه گذاری کرده بود. حرف من این بود که من باید امضای مدیر قبل از خودم را محترم بشمارم. چون او مدیر جمهوری اسلامی بوده است.
حالا شما بروید روزنامه کیهان آن موقع را بخوانید و ببینید چه داد و فریادی امثال آقای مخملباف راه انداختند. من یک بار در مجلس به آقای خاتمی گفتم: شما به این دوستانتان در روزنامه کیهان بگویید بیایند صورت مساله را ببینند و درست مطرح کنند.
ایشان هم حرفشان این بود که باید آزادی قلم حفظ شود. به آن شکل هم کار درستی نبود. چون وقتی یک نفر قلمش آزاد است طبیعتا صورت مسئله را هم میبیند. در آن هیاهو حوزه هنری سازمان تبلیغات و آقای مسیح مهاجری و روزنامه جمهوری اسلامی و کیهان و مجلسیها همه برعلیه من بودند و هیچ کس هم نیامد از من دفاع کند. اصلا کسی جرات نمی کرد، دفاع کند. همین آقای مهدی کلهر قبل از اکران فیلم به اتاق من آمد و گفت: این خیلی برایت گران تمام میشود.
گفتم: گران هم تمام بشود من باید حرمت امضای وزیر قبلی را حفظ کنم.
او گفت: به چه قیمتی؟
گفتم: به قیمت این میز که پشتش نشستم.
در واقع برایش مشکل بود که این موضوع را بپذیرد. بعد از این که من از وزارتخانه آمدم، بیرون آقای میر حسین موسوی مانع ادامه اکران فیلم شد. چرا در انقلاب اسلامی، تحولات فرهنگی کُند و لاکپشتی پیش می رود.