دوران مبارزه

دکتر شیخ

در روز ۱۶ شهریور، برای شرکت در مراسم عروسی دختر دوم شهید مفتح – همسر آقای دلداده – از اصفهان به تهران آمدم. عصر همان روز در کنار اعضای خانواده‌ی شهید مفتح و خویشاوندان، در خانه‌ی ایشان بودم. در همان جا بحث بود که با توجه به اتفاقی که برای دکتر مفتح رخ داده است، ایشان در همان منزل بماند و در حال حاضر به خانه‌ی خود نیاید، اما ایشان به دلیل مراسم عروسی دخترشان قصد آمدن به خانه را داشت.

در همین لحظه‌ها بود که مأموران ساواک به خانه هجوم آوردند و هشدار دادند کسی از منزل خارج نشود. تمام سه طبقه‌ی خانه را، که در یک طبقه‌ی آن پسر بزرگ‌شان ـ آقا صادق ـ زندگی می‌کرد، جست و جو کردند و حتی اجازه ندادند که کسی از طبقه‌ای به طبقه‌ی دیگر برود. صحبت‌شان هم این بود که دکتر شیخ کجاست؟

گفتیم: ایشان در منزل نیست.

گفتند: ما تا زمانی که به او دست پیدا نکنیم، نمی‌گذاریم کسی از اینجا بیرون برود.

کنترل به حدی شدید و سخت بود که حتی اجازه‌ی آوردن چای از طبقه‌ی بالا به طبقه ی پایین را نمی‌دادند. در واقع می‌توان گفت یک حبس دسته جمعی بود که در آن ساعت‌ها به آن دچار شده بودیم. در این زمان دکتر مفتح به منزل آمد. من و برادرشان تا صدای ماشین ایشان را شنیدیم، سراسیمه به سمت کوچه دویدیم و دیدیم که ساواکی‌ها ریختند و اتومبیل وی را محاصره و وی را دستگیر کردند.

صحنه‌ی بسیار دردناک و اسفناکی بود. زن‌ها و بچه‌ها گریه می‌کردند. در این لحظه دکتر مفتح خطاب به اطرافیان گفت: نگران نباشید! مسأله‌ای نیست.

من و چند نفر دیگر سعی کردیم به سمت ایشان برویم، اما مأموران با ضرب و شتم مانع شدند. سرانجام وی را سوار کردند و بردند. آقای مفتح قبل از رفتن خطاب به ما گفت: به خانم‌ها بگویید این رفتن من مطلقاً مسأله‌ای نیست. مبادا مراسم به هم بخورد. عروسی امشب باید برگزار شود. هیچ مشکلی وجود ندارد.

با توجه به امر دکتر مفتح، مراسم در آن حالت بحرانی برگزار شد. فردا صبح که خانم‌ها را برای فردای مراسم به منزل داماد می‌بردیم، صدای تیراندازی از سمت مرکز شهر به گوش می‌رسید. متوجه شدیم راهپیمایان در میدان ژاله مورد هجوم نیروهای نظامی قرار گرفته‌اند. این کشتار واقعاً غیرقابل تصور بود چون همگان بر این اندیشه بودند که راهپیمایی ۱۷ شهریور مانند راهپیمایی روز قبل به آرامی برگزار شود.

 

منبع: خاطرات محمد پیشگاهی فرد، تدوین: رضا مختاری اصفهانی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول: ۱۳۸۵، ص ۱۵۲ – ۱۵۳

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x