
در ایام مشاورت آقای خاتمی، من برای ابلاغ پیامی از آقای خاتمی خدمت آیتالله شبیری زنجانی رسیده بودم. در دفتر آقای شبیری، آقای سید مهدی روحانی عموزادهی آقای سید صادق روحانی را دیدم. آقای سید مهدی روحانی فرزند آیتالله آقاسید ابوالحسن روحانی و از فضلای بنام حوزه و هم مباحثهی آقای شبیری بود آقای میرزاعلی میانجی هم آنجا بود.
در آن جلسه آقای روحانی به من گفت: فلانی من میخواستم از وجود شما در اینجا استفاده کنم و در مورد پسر عمویمان مطلبی بگویم.
گفتم: بفرمایید.
ایشان گفت: میدانید که آقای سید صادق روحانی سالهاست در حصر خانگی است. اگر مسئلهای هم بوده، الان دیگر گذشته است. شما به آقای خاتمی بفرمایید که اگر برایش امکانی هست در مورد رفع حصر ایشان اقدامی بکنند. مگر آقای منتظری را آزاد کردند، اتفاقی افتاد؟ به خصوص آنکه عموزادهی ما سن و سال زیادی هم دارد و درست نیست در این سنین کهن سالی در چنین وضعی باشند.
آقای سید صادق روحانی از علمایی بود که اتفاقا به مطرح شدن نام آقای منتظری در مقام مرجعیت انتقاد داشت و از ابراز علنی این مسئله هم ابایی نداشت. به همین دلیل در زمان امام در حصر خانگی قرار گرفته بود.
من به آقای روحانی گفتم: چشم حتما این مسئله را منتقل میکنم و انشالله درست میشود.
بعد از بازگشت از قم موضوع را با آقای خاتمی مطرح کردم و ایشان هم به تمام معنا این مسئله را تأیید کرد و در روز دوشنبه همان هفته که به دیدار رهبری رفت، همین موضوع را با ایشان مطرح کرد و با موافقت رهبری آقای سید صادق روحانی از حصر رهایی پیدا کردند.