کسانی بودند که میخواستند بین مرحوم آقای مدنی و مرحوم آقای آخوند اختلاف ایجاد کنند و این خیلی عجیب بود، اما هوشیاری هر دو بزرگوار، این توطئه را خنثی کرد. یک روز یک نفر گفت: فلانی! من پریروز خدمت آقای آخوند بودم پدر شما آنجا آمد. نامهای از آقای خمینی برای آقای آخوند آورده بود. نامه را که میخواست خدمت ایشان بدهد، گریهاش گرفت و گفت: تکلیف ما با نامه آقا چیست؟
آقای آخوند فرمود: آسید! شما هرچه میگوئید، درست است. ولی من با فلانی چه کنم که هر شب هم به مسجد میآید، از من سئوال کرده در رفراندوم شاه شرکت کنم یا خیر؟ من هم جواب دادهام که شرکت در این رفراندوم در حکم محاربه با امام زمان (عج) است، ولی باز رفته و شرکت کرده! با اینها چه کنم؟
همچنین عدهای تلاش میکردند بین شهید مدنی و مرحوم آیت الله بنی صدر هم اختلاف ایجاد کنند، ولی مرحوم بنی صدر روحیات و شهامت و حالت خاصی داشت و لذا معاندین موفق نمیشدند. مرحوم آقای بنی صدر سیدی بود مجتهد، تحصیل کرده نجف و از نظر امور دنیوی، مالک زاده بود، یعنی اجدادش مالک بودند. در اظهارنظر هم انسان با شهامتی بود و اگر کسی مشکلی را برای ایشان مطرح می کرد، بلافاصله به مسئول مربوطه زنگ میزد و عتاب میکرد که چرا این طور رفتار کردید؟ توقع ایشان از مرحوم آقای آخوند این بود که شما با این موقعیت قابل توجه در همدان و ارادتمندی اغلب طلاب نسبت به شما، چرا در اظهارنظر درباره رژیم شاه احتیاط میکنید؟
مرحوم آقای آخوند نظراتشان فرق میکرد و از زمان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، خوف این را داشتند که حوزه در معرض خطر قرار بگیرد، چون تصورشان این بود که رژیم قوی تر از این حرف هاست و ما نمیتوانیم موفق بشویم، بنابراین باید حوزه و مدرسه و طلاب را حفظ کنیم. شاید شنیده باشید که در زمان رضاشاه کاری کردند که مدرسه فیضیه قم هم طلبه نداشت و طلبه ها صبح ها بیرون شهر و در باغات میرفتند و درس میخواندند و شب ها به مدرسه برمیگشتند.
در همدان در زمان رضاشاه مدرسه علمیه زنگنه را خراب کردند و وسط آن مدرسه دخترانه ساختند. موقعی که رضا خان به درک واصل شد، مرحوم آیت الله بنی صدر مدرسه را پس گرفت و آن را احیا و تجدید بنا کرد و برای افتتاح حوزه، مرحوم آقای فلسفی را دعوت کرد که سه روز سخنرانی کرد. یکی از چیزهائی که حکومت در آن خیلی جدی بود، اختلاف ایجاد کردن بین روحانیون همدان بود.
مرحوم آقای مدنی و مرحوم آقای بنی صدر از نظر فکر و روحیه به هم نزدیک تر از دیگران بودند و هر دو شهامت زیادی داشتند. ویژگی شهید مدنی این بود که نظام شاهنشاهی را شجاعانه رد میکرد. ایشان فقط مدیریت و نظم اجتماعی و نظام شرع را قبول داشت و با هرج و مرج مقابله میکرد. شهید مدنی با تقوای بی نظیر و متانت بالایش، محبوبیت زیادی را کسب کرده بود. ایشان ارادت خاصی به امام خمینی داشت و انقلاب را لازم میدید تا زمینه برای ظهور حضرت ولی عصر، امام زمان (عج) فراهم شود.
خیلی از روحانیون به چند مرجع نجف یا قم معتقد بودند، اما شهید مدنی جز امام خمینی، کسی را به عنوان مرجع معرفی نمیکرد و ایشان را تنها منجی کشور میدانست و معتقد بود تنها کسی که بالاخره ما را از دست این رژیم ستمگر و سفاک نجات و از این فلاکت نجات خواهد داد، امام است. امام فردی بود که علاقمندان به ایشان، از جمله آقای مدنی، پیروی از فرد دیگری را مصلحت نمیدانستند.
بازدیدها: ۰











