
بسم الله الرحمن الرحیم. من از پژوهشکده رویان در خدمت شما هستم. موضوع مقاله من …
یکی از استادان حاضر در سالن کنفرانس، همین که اسم پژوهشکده رویان را می شنود، بلند می شود.
این اراجیف چیه که به خورد مردم می دهید؟ شما دروغ می گویید که به سلول های بنیادی دست پیدا کرده اید! چرا سر مردم را کلاه می گذارید؟ چرا با این دروغ ها مردم را آشفته می کنید؟ این کاری که شما می گویید انجامش داده ایم سلول بنیادی نیست. من ده سال پیش خودم توی یک مؤسسه دانشگاهی چنین کاری را انجام داده ام. شما تازه الان به اینجا رسیده اید؟ زحمت کشیده اید!
با ما این جوری برخورد می کردند! تازه موضوع مقاله اصلا ربطی به سلول های بنیادی نداشته؛ اما حدود ۵ – ۶ دقیقه ای آن استاد محترم اجازه نداد کسی صحبت کند. همکار ما که در کنفرانس مقاله داده بود، از شعبه اصفهان پژوهشکده رویان شرکت کرده بود. در حالی که تکثیر سلول های بنیادی را شعبه تهران انجام داده، کار اصفهان چیز دیگری است.
خیلی توهین آمیز رفتار کردند! باور این کار برای خیلی از دوستان سخت بود؛ شاید نگران بودند که واقعیت نداشته باشد. من و همسرم دکتر اسلامی در آن کنفرانس بین جمعیت نشسته بودیم. همسرم سخنران بعدی بود. قرار بود ایشان درباره سلول های بنیادی صحبت کنند، نه آن همکار قبلی.
وقتی این برخورد توهین آمیز را دیدیم، من به همسرم گفتم: شما سخنرانی نکنید؛ مگر نمی بینید جوّ چطوری است؟ به شما هم توهین می کنند.
اما ایشان گفت: اشکالی ندارد. به هر حال ما می خواهیم به مردم اطلاع بدهیم که در ایران چه اتفاقی افتاده. باقی مسایل را به زمان واگذار می کنیم، آینده مشخص می کند.
من با حالت گریه برگشتم پژوهشکده. ما سه نفر نتوانسته بودیم از حق خودمان دفاع کنیم.