استقرار نظام

عزل قائم‌ مقام رهبری

آیت الله ابراهیم امینی

در روزهای اول فروردین سال ۶۸، آیت‌الله مشکینی به من زنگ زد که امام بوسیله‌ حاج احمد آقا پیام مهمی را برای هیئت رئیسه خبرگان فرستاده، شما و آقای مؤمن و آقای طاهری خرم‌آبادی، هرچه زودتر به منزل من بیایید تا در این‌ باره مشورت کنیم. من به اتفاق آقایان به منزل آقای مشکینی رفتیم.

ایشان گفتند: حاج احمد آقا به‌ وسیله‌ی تلفن با من تماس گرفت و گفت: امام به من فرموده که به شما بگویم خبرگان را برای تشکیل اجلاس دعوت کنید و هیئت رئیسه هم نزد من بیایند تا بگویم چه کنند؟

منظور امام برای ما روشن بود، و از شنیدن آن و عواقبش وحشت زده شدیم. پس از بحث و مشورت بدین­ نتیجه رسیدیم که باید در این امر مهم و حساس با آقای هاشمی رفسنجانی تماس بگیریم و مشورت کنیم. از همان‌جا با آقای هاشمی تماس گرفتیم و جریان پیام امام را با ایشان در میان گذاشتیم و کسب تکلیف کردیم.

آقای هاشمی گفت: من در این رابطه حرف دارم، شما بیایید تهران تا موضوع را در جلسه‌ی هیئت رئیسه مطرح کنیم و تصمیم بگیریم.

برای تشکیل جلسه­‌ی هیئت‌ رئیسه روزی را تعیین کردیم. در آن زمان آیت‌الله خامنه‏‌ای در مشهد مقدس مشرف بودند، آقای هاشمی جریان تصمیم امام را به ایشان اطلاع دادند، آن جناب پس از اطلاع بلافاصله به تهران مراجعت کردند و در دفتر آقای هاشمی حضور یافتند. بنده هم به اتفاق آقای مشکینی و آقایان محمد مؤمن و طاهری خرم‌آبادی در زمان مقرر در دفتر آقای هاشمی حاضر شدیم و تشکیل جلسه دادیم. ما جریان پیام امام را در امر به دعوت خبرگان برای تشکیل اجلاسیه‌ی خبرگان مطرح کردیم.

آقای هاشمی رفسنجانی گفت: چندی است که امام در رابطه با عزل آقای منتظری از قائم‌ مقامی تصمیم گرفته و یکی دو مرتبه به من فرموده که مسئله‌ی آقای منتظری را تمام کنید. ولی من چون از عواقب آن می‌ترسیدم با التماس و خواهش از ایشان خواستم در این اقدام عجله نکند شاید در آینده راه­ حل بهتری پیدا شود. ولی امام قبول نکرد و فرمود من تصمیم خودم را گرفته‏‌ام، هرچه زودتر قضیه را تمام کنید. تا اینکه امروز {۱۳۶۸/۱/۶} خبردار شدم خودش شخصاً وارد عمل شده، و در رابطه با عزل آقای منتظری نامه‌ای نوشته و برای من فرستاده تا به همراه آقای خامنه‌ای ببریم قم و تحویل آقای منتظری بدهیم. یک نسخه‌ی آن را هم به صدا و سیما فرستاده تا در رادیو خوانده شود. ولی من به حاج احمد آقا گفتم: به صدا و سیما بگویید نامه را نخواند تا ما خدمت امام برسیم و حرفمان را بزنیم، خواندن نامه دیر نمی‌شود.

پس از توضیحات آقای هاشمی جلسه وارد دستور شد، موضوع بحث‌ انگیزه‌ی امام از نوشتن نامه‌ی عزل و آثار و عواقب احتمالی این عمل، ضرورت یا عدم ضرورت پخش فوری نامه، لزوم یا عدم لزوم تشکیل اجلاس خبرگان، و دیگر مسائل از این قبیل بود. این بحث و گفتگوها چندین ساعت طول کشید. در نهایت بدین نتیجه رسیدیم که لازم است قبل از هر اقدامی خدمت امام برسیم، نظراتمان را عرضه بداریم و کسب تکلیف کنیم.

آنچه قرار بود خدمت امام عرض کنیم عبارت بود از: تقاضای انصراف امام از این اقدام ولو به‌ طور موقت، در صورت امکان. تقاضای عدم پخش نامه به‌ وسیله‌ی صدا و سیما. تقاضای انصراف از تشکیل اجلاس خبرگان و حداقل اجازه‌ی تأخیر آن. تقاضای ملایم‏تر کردن لحن نامه به ­گونه‌ای که به جنبه‌ی حوزوی ایشان لطمه وارد نسازد.

پیرو آن با دفتر امام تماس گرفتیم و تقاضای ملاقات کردیم. حاج احمد آقا گفت: امام این موقعِ شب کسی را به ملاقات نمی‌پذیرد.

گفته شد کار فوری و لازم داریم و داریم حرکت می‌کنیم. آقای هاشمی، آقای خامنه‏‌ای، آقای مشکینی و من به سوی جماران حرکت کردیم و در حدود ساعت نُه شب به بیت امام رسیدیم.

حاج احمد آقا گفت: گمان نکنم در این موقع شب امام اجازه‌ی ملاقات بدهد، ولی خدمت ایشان عرض می‌کنم.

در این موقع آقای هاشمی در پاکت را باز کرد و متن نامه را برای ما خواند با شنیدن نامه‌ی عاطفی و اندوهبار و قاطع امام که از عمق جانش نشأت می‌گرفت حالتی وحشتناک و غیرقابل توصیف بر جانم عارض شد که تلخی آن را هنوز فراموش نکرده‌ام.

بعد از چند دقیقه آقای حاج احمد آقا از نزد امام برگشت و گفت: فرمودند چون آقایان آمده‌اند تشریف بیاورند.

در حدود ساعت ۹،۳۰ بود که خدمت امام مشرف شدیم. در ابتدا آقای هاشمی سخن را آغاز کرد، با لحن ملتمسانه گفت: ما همیشه به هنگام بروز مشکلات و معضلات خدمتِ شما شرفیاب می‌شدیم و در حل آن از جنابعالی کمک می‌گرفتیم، اکنون در رابطه با نامه‏ای که برای آقای منتظری نوشته‌اید و امکان دارد برای نظام مشکلاتی به‌ وجود بیاورد، شرفیاب شده‌ایم. تقاضای ما این است که در پخش آن عجله نکنید، شاید در آینده راه‌حل بهتری پیدا شود. در تشکیل مجلس خبرگان هم تعجیل نفرمایید، اجازه بدهید اطراف و جوانب کار را خوب بررسی کنیم و خدمت شما عرضه بداریم آنگاه هر چه بفرمایید عمل می‌کنیم.

بعد از آن آقای خامنه‌ای سپس آقای مشکینی درباره‌ی همین مطلب سخنانی را عرضه داشتند. امام که آثار اندوه بر چهره‌ی ربانی‌اش آشکار بود فرمود: من در اطراف و جوانب این کار خوب فکر کرده‌ام و تصمیم گرفته‌ام. دیگر حرف ندارد. من از اول با انتخاب ایشان مخالف بودم؛ ولی نخواستم در کار خبرگان دخالت کنم. من گفته بودم نامه را در اخبار بخوانند ولی در این باره کوتاهی شد. اگر اصرار کنید می‌گویم همین حالا بخوانند. من گفته‌ام عکس او را از ادارات پایین بیاورند. تشکیل مجلس خبرگان هم ضرورتی ندارد، من خودم او را خلع می‌کنم. چون اگر خبرگان او را عزل کنند معنایش این است که انتخاب سابق آنها کار درستی بوده در صورتی که من از اول مخالف این کار بودم.

آنگاه به آقایان خامنه‌ای و هاشمی فرمود: شما هم لازم نیست نامه را برای ایشان به قم ببرید، آن را به‌ وسیله‌ی شخص دیگری می‌فرستم. شما هم دیگر برای دیدار ایشان به قم رفت‌ و آمد نکنید.

در همین جلسه آقای هاشمی از امام درخواست کرد: لحن نامه طوری باشد که به جنبه‌ی حوزوی آقای منتظری لطمه ‏ای وارد نشود.

امام در جواب سخنان تندی فرمود که با توجه به برخی مصالح و ملاحظات از ذکر آنها معذورم. بدین‌ صورت جلسه با یأس و نگرانی پایان یافت. من همان شب به قم بازگشتم، صبح همان روز به دیدار آقای منتظری رفتم، جریان ملاقات با امام و برخی مطالب مطرح­ شده و نامه‌ی امام را برایش تعریف کردم.

گفتم: احتمالاً نامه‌ی امام امروز برای شما ارسال خواهد شد.

بعد از ظهر همان روز دوباره به دیدار ایشان رفتم، گفت: نامه‌ی امام در حدود ظهر به دست من رسید.

نامه را از ایشان گرفتم و دو سه مرتبه با دقت آن را مطالعه کردم. در این هنگام آشیخ عبدالله نوری به دیدار ایشان آمده نامه را گرفت و با دقت آن را مطالعه کرد و گفت: اگر این نامه در اخبار پخش شود امکان دارد از سوی مردم با عکس‌العمل‏ های بدی مواجه شویم، من صلاح می‌دانم شما هم الآن نامه‌ای به امام بنویسی و از حوادث گذشته عذرخواهی کنی و بدهی آن را در رادیو بخوانند. در این صورت نظر برمی‌گردد و از پخش نامه منصرف می‌شود و احتمالاً اوضاع بهبود خواهد یافت.

آقای منتظری در جواب گفت: امام در این نامه مرا از نامه نوشتن نهی کرده است.

آقای نوری گفت: امام شما را از نوشتن نامه‏‌های انتقادی و اعتراض‌آمیز نهی کرده، نه از نامه‌ی عذرخواهی.

آقای منتظری گفت: من که کار خلافی نکردم تا عذرخواهی کنم.

من هم پیشنهاد آقای نوری را تأیید کردم و گفتم: اگر نامه شما در رادیو خوانده شود، عصبانیت امام فروکش می‌کند و با شناختی که شما و من از او داریم ورق بر می‌گردد و اوضاع بهتر خواهد شد.

در این حال آقای نوری متن نامه‌ای را که در این‌ باره نوشته بود به ایشان تقدیم کرد. نامه را خواند و گفت: من چنین نامه‌ای را قبول ندارم و نمی‌نویسم.

بالاخره در آن جلسه موفق نشدیم ایشان را به نوشتن نامه قانع سازیم. من با حالت یأس و نگرانی جلسه را ترک کردم و به منزل رفتم. صبح روز بعد آقای شیخ حسن ابراهیمی تلفن کرد و گفت: آقای منتظری تا ساعت نُه شب همچنان از نوشتن نامه امتناع می‌ورزید، ولی با اصرار آقای نوری بالاخره نامه‌ای را نوشت و آقای نوری آن را به تهران برد تا به‌ وسیله‌ی رادیو خوانده شود.

در نتیجه امام هم از پخش نامه‌ی عزل صرف‌نظر کرد. متن نامه‌ی مورخ ۶ فروردین ۶۸ در عزل آقای منتظری، و متن نامه‌ی مورخ ۷ فروردین ۶۸ آقای منتظری در موضوع استعفای از قائم‌ مقامی در برخی منابع تاریخی به ثبت رسیده می‌توانید مطالعه کنید.

 

منبع: خاطرات آیت‌الله ابراهیم امینی، تالیف: ابراهیم حاج امینی نجف‌آبادی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول: ۱۳۹۲، ص ۲۶۴ – ۲۶۷

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x