
سمت فرماندهی سپاه سنندج را به جوان بسیار خوبی به نام فرید داده بودند، ولی کریمی مسؤولیت سپاه کل کردستان را داشت. فرید واقعاً لایق شهادت بود. یک روز ما را به خانه اش دعوت کرد. در آن موقع، آقای زمانی فرمانده کل سپاه بود. وقتی به خانه ی آقا فرید رفته بودم، خودش برای انجام کاری از اتاق خارج شد.
پدرش که فکر می کرد من یک روحانی سنی هستم، گفت: ملا، پسر مرا نصیحتی بکنید.
گفتم: چه نصیحتی؟
گفت: آخر ما با شیعه چه کار داریم. آنها هنوز شیخین ما را لعنت می کنند.
فرید هم سنی بود، اما در تهران درس خوانده و فرد انقلابی به حساب می آمد و خیلی با مذهب کاری نداشت…
از پدر فرید پرسیدم: چه نصیحتی بکنم؟
گفت: به او بگو خودش را کنار بکشد. اینها خودشان می دانند که با آمریکا و انگلیس چه برخوردی داشته باشند.
در این موقع فرید وارد شد و گفت: پدرم چه می گوید؟
گفتم: تو با شیعیان چکار داری؟
گفت: من با شیعیان کاری ندارم. من با امام همکاری می کنم. امام هم تشیع و تسنن برایش فرقی ندارد و هیچ وقت به من نگفته که مذهبم را تغییر دهم. اگر کسی این حرف را به من بزند، من کاری به این حرف ها ندارم و در مذهب خود باقی می مانم.
وقتی دیدم مسئله ی اختلاف شیعه و سنی حل نشده و زمینه را برای ضدانقلاب ها در شهرهای سنی نشین مانند زاهدان، کردستان، بندر عباس و … فراهم می سازد، تصمیم گرفتم خدمت امام رسیده و موضوع را با ایشان در میان بگذارم و کاری بکنیم که سنی ها بفهمند ما با خلیفه هایشان کاری نداریم.
شب به فرید گفتم: اگر برای فردا به تهران پرواز هست، برایم یک صندلی رزرو کن.
با همان لباس پاسداری که در کمیته به ما دادند، چیز جالبی بود، به رنگ لباس هایی که الآن پاسدارها می پوشند، سوار هواپیما شده و یکسره به تهران پرواز و از فرودگاه به وسیله ی ماشین به قم رفته و نزدیک ظهر بود که خدمت امام رسیدم.
وقتی ایشان مرا با لباس سپاهی دیدند، گفتند: جریان چیست؟
قضیه را بازگو کرده و گفتم: من از کردستان می آیم. سابقاً هم که در زاهدان بودم متوجه شدم، بدگویی به خلفا، اجازه ی پیشروی در این مناطق را به ما نمی دهد و زمینه را برای رشد ضدانقلابیون فراهم می سازد. شما چه راه حلی برای این مشکل دارید.
فرمودند: مسأله ی مهمی نیست.
گفتم: آقا به نظر من نظام بر اساس موازین شرعی پایه ریزی می شود و ربطی به احکام شرعی ندارد. اختلاف ما نیز در مسائل اعتقادی و شرعی می باشد.
گفتند: همین مسائل را برایشان بیان کنید.
گفتم: برایشان بیان کرده ام، اما چندان فایده ای ندارد. چون ضدانقلابیون شایعه کرده اند که شیعه ها می خواهند عُمر را از قبر خارج کنند و …
فرمودند: نمی توان با این شایعه ها مقابله کرد.
گفتم: به نظر من اگر در مجلس، قانونی تصویب شود، مبنی بر اینکه انقلاب فوق مذهب است و کاری با اختلافات مذهبی ندارد، این مشکل حل می شود.
فرمودند: در مجلس مطرح کنید. اگر پذیرفتند، من حرفی ندارم.