هدایت و رهبری

پنج خاطره

سید رحیم میریان

بعد از شهادت آقای دستغیب بین روحانیون شیراز (بین اطرافیان آقای حائری و دستغیب) اختلاف افتاده بود و مشکلی پیدا شده بود. امام آنها را خواست، یک کدام از اینها گفته بود که: اینها مقلد آقای سیستانی‌اند و مقلد شما نیستند. امام ناراحت شده بودند و به آنها گفتند: من شما را خواستم ببینیم چه مشکلی دارید؟ مگر من خدای اینها هستم؟ از هر کسی می‌خواهند تقلید کنند. اختلاف شما سر این تقلید است؟! شما اعتقاد دارید از فلانی و اینها از فلان کس تقلید می‌کند، هر کسی در این مسئله آزاد است…

زمانی که آقایی از مسئولین ـ آیت الله حسینعلی منتظری ـ مشکل پیدا کرده بود، از خانواده شهدا بودند که به بیت امام آمدند و آقای کروبی هماهنگ می‌کرد زیرا مسئول بنیاد شهید بود، امام هنگام ملاقات داخل بودند، آقای کروبی به من گفت که: بروید به امام بگویید امروز خانواده شهدا با شما ملاقات دارند، شاید ندانند، به دلیل اینکه ما یک دفعه آمدیم. رفتم و به امام گفتم که: آقای کروبی با خانواده شهدا آمده‌اند، گفتند: چه کسانی هستند؟ گفتم: آقای کروبی در دفتر است. گفتند: برویید الان می‌آیم. تا نزدیک در شدم، گفتند: بیا کارت دارم، به کروبی بگویید که نه در تأیید و نه در رد آن طرف ـ آیت الله حسینعلی منتظری ـ کلمه‌ای حرف نمی‌زنید…

سال ۶۰ بود… آقای بازرگان … به ملاقات امام آمد، محافظ‌ها به خاطر اینکه با نظر بد به او نگاه می‌کردند یک مقدار در گشتن با آقای بازرگان تندی کرده بودند، وقتی خدمت امام آمد به ایشان گفت که: پاسدارهایت بد برخورد کردند که امام به حاج احمد پیغام داد که به آن‌ها بگویید، اگر دشمن من هم به اینجا بیاید حق ندارید کوچک‌ترین بی‌احترامی به او کنید، هر کس به اینجا آمد باید احترامش را حفظ کنید، هر کسی می‌‌خواهد باشد، این‌ها مهمان من هستند و لذا فرق نمی‌کند…

(آقای بازرگان) در جلسه خصوصی به حضرت امام گفته بود که: با این وضعیتی که داریم، اسلام دارد به بن‌بست می‌رسد که امام گفتند: اسلام هرگز به بن‌بست نمی‌رسد، خودتان به بن‌بست می‌رسید. البته بنا نبود این مسئله پخش شود. یادم هست که همان روز صداوسیما این جمله را پخش کرد. البته از قول بازرگان نگفت، امام فرمود: می‌گویند اسلام به بن‌بست رسیده ولیکن این‌ها خود به بن‌بست رسیده‌اند. ولی در دیدار خصوصی این را گفته بود و مسلم به آقای بازرگان گفتند، زیرا کس دیگری در آن دیدار نبود…

آقای رفسنجانی می‌خواست خطبه‌های نماز جمعه را بخواند، رفته بود ببیند که اگر امام پیامی دارد به مردم برساند که امام به آقای رفسنجانی گفته بودند که: به مردم بگویید دعا کنند تا خدا من را بپذیرد. این برای آقای رفسنجانی خیلی سخت بود. این جمله یعنی من را بگیرد. ولی آقای هاشمی گفته بود که: من به مردم می‌گویم که از خدا بخواهند، شفایتان دهد.

۰
امام گفتند: من شما را خواستم ببینیم چه مشکلی دارید؟ مگر من خدای اینها هستم؟ از هر کسی می‌خواهند تقلید کنند. اختلاف شما سر این تقلید است؟! x
اشاره: در خاطره اول احتمالا منظور ایشان آیت الله العظمی سید ابوالقاسم موسوی خویی می باشد که اشتباها آیت الله العظمی سید علی حسینی سیستانی بیان شده است. چون در آن دوره آیت الله سیستانی مرجع و شناخته شده نبودند.
منبع: خبرگزاری تسنیم، ۱۳۹۳/۱۱/۱۹، گفتگوی سید محمد مهدی توسلی با سید رحیم میریان از محافظان حلقه اصلی امام خمینی

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x