
سرِ نوشتن فیلمنامه «پهلوانان نمیمیرند»، هر دو پسرم را داشتم و بچهها خیلی کوچک بودند. سال ۱۳۷۲ و ۱۳۷۳، در حال نوشتنش بودم. یکی از صحنههای خاص این فیلمنامه که برایم خیلی عزیز است، نوشتن صحنه خداحافظی آخر پهلوان خلیل با بازی جمشید مشایخی و همسرش حلیمه خاتون با بازی فخری خوروش است. برادرم محمدرضا بروجردی در سال ۱۳۶۱ شهید شد. تکاور ارتش بود. تفاوت سنی ما، فقط یک سال بود.
در آن سالها وقتی محمدرضا در منطقه نبود، صبحها با هم به سرکار میرفتیم. مسیرمان یکی بود. دفعه آخری که محمدرضا را دیدم، زمانی بود که با هم از خانه بیرون آمدیم و سوار تاکسی شدیم. من باید زودتر پیاده میشدم، اما محمدرضا هم با من پیاده شد و گفت: بقیه مسیر را پیاده میرود!
در موقع خداحافظی، ما یک مدت طولانی فقط به هم نگاه کردیم. بعد که محمدرضا به طرف محل کارش حرکت کرد، من اینقدر نگاهش کردم که در افق نگاهم محو شد! سکانس صحنه خداحافظی پهلوان خلیل و همسرش را دقیقا از تجربه آخرین دیدار با برادرم نوشتم.
البته یک نکته دیگر را هم که دوست دارم درباره پهلوانان نمیمیرند بگویم، این است که سازمان صدا و سیما در موقع تصویب فیلمنامه، از آقای فتحی خواسته بود که یک بخش دخالت سفارتهای خارجی را به کار اضافه کنیم. من مخالف بودم و عقیده داشتم اضافه شدن این بخش، کار را خراب میکند، برای همین هم قبول نکردم. اما خود آقای فتحی این بخش را به کار اضافه کرد و اینگونه ۶ قسمت، به فیلمنامه ۱۹ قسمتی من اضافه شد. همین الان هم، اهل فن متوجه متفاوت بودن دیالوگها و فضای این ۶ قسمت، با بقیه کار میشوند.