
پیش از برگزاری این میتینگ، ما به عنوان پلیس با محل آن مخالف بودیم چون شرایط جغرافیایی آنجا را در مجاورت خیابان انقلاب مناسب مراسمها و میتینگهای فراگیر نمیدانستیم. بالاخره قبلا هم تجربیاتی در این باره وجود داشت. در این مراسم هم تقریبا همه گروهها بودند ازجمله تودهایها، ملیگراها، رنجبران، پیکار، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق که من معتقدم قویترین برنامهریزی تشکیلاتی را آنها (سازمان مجاهدین) داشتند ولی آتش فتنه را خود بنیصدر آغاز کرد.
از همان اول شروع کرد به صحبتهای نیشدار علیه افرادی مثل شهید بهشتی، آیتالله خامنهای، مرحوم آقای هاشمی و کلا حزب جمهوری که بنی صدر آنها را حزب چماقداران میخواند و اصلا قائل به حزب نبود. شعارهای دو طرف هم دامنه تنش را بیشتر میکرد تا اینکه این التهابها به نقطه تقابل علنی و برخورد فیزیکی کشید. گارد ریاست جمهوری هم وارد عمل شد و میلیشیایی که از قبل پیشبینی کرده بودند را هم وارد کردند ازجمله افرادی از ریاست جمهوری و از هواداران بنیصدر که لباس زرد پوشیده بودند.
این درگیریهایی در همان ابتدای کار به مجروحیت تعداد زیادی از طرفین دعوا خصوصا نیروهای مذهبی و انقلابی انجامید. گارد ریاست جمهوری در کتابخانه دانشگاه مستقر شده بود و افراد را بازرسی بدنی می کرد در حالی که اصولا این وظیفه پلیس بود ولی ما سعی کردیم خیلی تنش ایجاد نشود و به اصطلاح میانه کار را بگیریم و من خدا را شکر میکنم و این را جزو افتخاراتم میدانم که پلیس در آن ماجرا مسلح وارد نشد.
حتی در طرحهای عملیاتی که آماده کرده بودیم، استفاده از باتوم را هم خط زدیم و گفتیم دلیلی ندارد ما مسلح وارد شویم. اگرچه بچههای ما در آن ماجرا کتک مفصلی هم خوردند و بعدا شهید رجایی هم به عنوان نخست وزیر در سخنانی در تاریخ ۱۸ اسفند از رئیس پلیس تهران و پرسنل آن که مظلومانه کتک خوردند تشکر می کنم. این یک سند افتخار برای من است. البته ما سه حلقه حفاظتی را در نظر گرفته بودیم که شامل داخل محوطه دانشگاه، بیرون آن و کمی عقبتر از آن میشد و فقط در حلقه سوم، نیروها مجهز به گاز اشکآور و تجهیزات ضدشورش بودند.
من جلوی کتابخانه ـ که الان مقبره شهداست ـ ایستاده بودم که دیدم دارند یک نفر را به شدت کتک می زنند. جلو رفتم و دیدم آقای رشیدیان است که نماینده مردم آبادان و فرد بسیار محترم و انقلابی بود. خیلی ناراحت شدم و با تندی با آنهایی که ایشان را گرفته بودند برخورد کردم. گفتند: آقای بنیصدر گفته ایشان را پشت تریبون ببریم. من هم با عصبانیت جواب دادم که آقای رئیس جمهور بیجا کرده و شما هم غلط کردید که اینطور با ایشان برخورد کردید. بعد آنها را کنار زدم و هماهنگ کردم تا آقای رشیدیان را از دانشگاه خارج کنند. از ایشان هم عذرخواهی کردم.
اینها افرادی را که حزب اللهی بودند، میگرفتند و پشت تریبون میبردند. یک نفر بود به نام ذوالفقاری که از نیروهای خودشان بود و خیلی خشن بود. این افراد را میگرفت و اسم و فامیل آنها را میگفت و مثلا میگفت فلانی از دادستانی و همه هو میکردند. یا فلانی از نیروهای سپاه و هو میکردند. به اصطلاح هویت آنها را به عنوان چماقدار معرفی میکرد. برخی را هم از همان بالا به پایین پرت میکردند که تعدادی مجروح شدند.
در این گیرودار آقای علیرضا صادقنوبری رئیس وقت بانک مرکزی که روی بنیصدر و در دفتر او هم نفوذ بسیاری داشت، پیش من آمد و گفت: آقای رئیس جمهور گفتند شما بروید بالا پیش ایشان.
من گفتنم: با ایشان کاری ندارم و مسئول مستقیم بنده هم آقای مهدویکنی (وزیر کشور وقت) هستند. با ایشان تماس بگیرید و اگر ایشان اجازه دادند من میروم.
فکر میکردم که ممکن است بالای تریبون به من هم بیاحترامی کند. من هم سید و جوشی، جواب رئیس جمهور را میدادم و خیلی بد میشد. خیلی تند با آقای نوبری صحبت کردم. او گفت: این چه وضعی است؟
گفتم: این به شما مربوط نیست، این وضعی است که خود شما به وجود آوردید. تازه از ما هم توضیح میخواهید؟ گفتم: ما قبلا هشدار داده بودیم که اینجا برای این مراسم مناسب نیست ولی شما گوش ندادید و الان هم داریم چوب همان را میخوریم.
همین نرفتن، باعث شد تا بنیصدر کینه ما را به دل بگیرد و بعدا هم در جلسهای گفته بود: این آقای رئیس پلیس حزب جمهوری چرا به نیروهایش یک باتوم هم نداده بود؟ همین شده بود اتهام ما. همان شب حضرت امام به آیتالله موسوی اردبیلی که دادستان کل بودند دستور رسیدگی دادند. ایشان هم دستوراتی دادند و مسائل را پیگیری کردند. البته بنیصدر و هوادارانش به خصوص منافقین ول کن ماجرا نبودند و یکی دو روزی هم جلوی دادگستری شلوغ کردند.
دو روز بعد از این حوادث، من به عنوان رئیس پلیس تهران، مصاحبه تلویزیونی با همین آقای همتی که الان رئیس بیمه هست و آن زمان خبرنگار تلویزیون بود،کردم و صریحاً گفتم که چه اتفاقاتی رخ داد و از جمله در بازپرسیها هم اعلام کردم که تا زمانی که اختلاف بین مسئولین سیاسی کشور هست و مرزبندی قانونی برای جریانات و گروهها تعریف نشود، شاهد همین مسایل خواهیم بود. در عین حال گفتم که شخص آقای بنیصدر مسئول تمام این حوادث است. در آن مصاحبهای که با صدا و سیما داشتم، بحث حضور لباس زردها و گارد بنیصدر را هم مطرح کردم و آن ضرب و شتمهای مردم و برخوردهای بنیصدر در قضایا را هم افشا کردم.