انتخابات و روزنامه کیهان
گفتم: به نظر شما کدامیک از اینها رئیس جمهور خواهد شد. آیت اﷲ موسوی گفتند: از این دو نفر، هر کدام رئیس جمهور شوند، فاجعه است.
ادامه مطلبگفتم: به نظر شما کدامیک از اینها رئیس جمهور خواهد شد. آیت اﷲ موسوی گفتند: از این دو نفر، هر کدام رئیس جمهور شوند، فاجعه است.
ادامه مطلبجنجالی تازه ای در تبریز به راه افتاد، سبب این جنجال مقاله ای بود به نام: بهانه ها را از دست خائنان باید گرفت، منتسب به آقای خلخالی بود.
ادامه مطلبوقتی شهید رجایی پیکر شهید بهشتی را دید بسیار متأثر شد. دیگر توانایی ایستادن روی پای خودش را هم نداشت. برایش یک صندلی آوردند.
ادامه مطلبتوهین شد که آخوند نباید باشد. خلاصه تقریباً پذیرفتند که دکتر حبیبی نمی تواند و بنی صدر یک شاخ گاوی است و کاریش هم نمی شود کرد و نفوذ دارد.
ادامه مطلبآقای خامنهای هم که زیرک؛ حدود ۱۰ متر مانده بود به من برسد، مرا هم همه میدیدند، عصایشان را بلند کردند و گفتند: ببین آقای باهنر! من جزو احسنتیها بودم؛ جزو نه احسنتیها نبودم. یادت باشد.
ادامه مطلباز جمله بحث های آقایان در ملاقات با امام تشکیل حزب بود. آقای بهشتی پیشنهاد حزب را دادند و قبل از انقلاب، اساسنامه حزب نوشته شد.
ادامه مطلبابتدا جز آنکه به همراه مردم بگریم چه کاری می توانستم بكنم. ولی توجه داشتم که من برای گریه به آنجا نرفته بودم. خوب شد که مثل آنها شیون به راه نینداختم.
ادامه مطلبآیت الله صدوقی با تمام قوا در مقابل این موضوع ایستاد و گفت: شما شخصیت هایی مثل آیت الله بهشتی و آقای رفسنجانی را به بنی صدر می فروشید؟
ادامه مطلبهمان قاضی شرع مورد اعتماد شما پيش من آمد و صريحاً گفت: آقای منتظری به من دروغ نسبت داده است، من اين گونه نگفتم. كه من به او گفتم: شما در مورد آقای منتظری چنين چيزی نگو، ممكن است ايشان اشتباه فهميده باشند.
ادامه مطلبدر مورد کشمیری هم میگفتند که دو تا خودکار دارد با یکی کارهای شخصی را انجام میدهد و یکی کارهای اداری.
ادامه مطلبدر زمان دفن جنازه ها در بهشت زهرا یک جنازه اضافی داشتیم که اسم نداشت. یک هفته بعد نبش قبر شد و همسرش از دندانهای دکتر عضدی جنازه را شناسایی کرد.
ادامه مطلبآقای بهشتی گفتند که: به آنها بگویید که من شما را بخشیدم، اما یک خواسته هم از شما دارم و آن اینکه از حالا به بعد تحت تاثیر تبلیغات دشمن قرار نگیرید.
ادامه مطلبامام فرمودند: آقای بهشتی اگر شما نیاييد من قلبم مطمئن نیست. حالا که بنیصدر رئیس جمهور شده، شما باید رئیس دیوان عالی کشور بشوید.
ادامه مطلبآقای هاشمی، نظر اجماعی شورای مرکزی حزب را که میتوانست نظر قطعی جامعه محترم مدرسین هم باشد. به عرض امام رساندند. امام تغییر نظر دادند.
ادامه مطلببا آقای بهشتی صحبت میکردیم که از من پرسید که: تو چرا مثل بنیصدر که این همه سخنرانی و فعالیت میکند، سخنرانی و فعالیت نمیکنی؟
ادامه مطلبرجایی با لحن تندی خطاب آقای غفوری فرد گفت: من الان کلی راجع به قشر مستضعف و تهیدست جامعه حرف زدم، چطور پای این سفره بشینم؟!
ادامه مطلبمن در اين باره با آقای بهشتی برخورد بدی داشتم. نوبت گرفتم و گفتم: من خيلی از اين صفای شما كه دارد در جای بدی به كار می رود، نگرانم.
ادامه مطلبدیدم دارند یک نفر را به شدت کتک می زنند. جلو رفتم و دیدم آقای رشیدیان است، نماینده مردم آبادان. خیلی ناراحت شدم و با تندی با آنها برخورد کردم.
ادامه مطلبپس از پیروزی بار دیگر مساله تاسیس حزب را برادرمان آقای رفسنجانی با امام مطرح کردند و نظر ایشان را جویا شدند و ایشان نظر مساعد و موافق دادند.
ادامه مطلبامام فرمودند: آن موقع اگر حزب تشکیل میدادید، رژیم شما را پیدا میکرد و همه افراد را میبرد و ضربه میزد، ولی حالا خطری ندارد، بروید حزب تشکیل بدهید.
ادامه مطلبنارنجک را کشید و پشت سر آقای هاشمینژاد منفجر کرد و او را به شهادت رساند. بعدش منافقین به سرش ریختند و فریاد کردند که این منافق است.
ادامه مطلبناگهان یک نفر از میان جمعیت بلند شد و حرفهای رکیکی به آیت الله بهشتی نسبت داد. بهشتی از مردم خواست او را آزاد بگذارند تا حرفش را بزند.
ادامه مطلبشهید بهشتی به ما گفتند: زمانی که محمد آقا را دیدم بغل باز کردم و او را در آغوش گرفتم و گفتم محمد آقا خوش آمدی!
ادامه مطلب