انحلال گزینش

حضرت امام ـ رضوان الله تعالى علیه – به دلیل گزارش هایی که درباره ی سختگیری های گزینش ها به ایشان رسیده بود، به شدت عصبانی شدند و گزینش تمام وزارت خانه ها را منحل کردند. افراد مختلفی نزد حضرت امام رفته و گفته بودند که گزینش از ما سؤال کرده کفن چند تکه دارد؟ جد دهم پدری حضرت رسول چه کسی بود؟ از بین یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، درباره ی پیغمبرانی از ما سؤال کردند که هیچ کس حتی اسم آنها را نمی داند.
البته من منکر بعضی از سختگیری ها و نابسامانی ها در گزینش ها نیستم. حضرت امام به شخصه به نوعی کنترل معتقد بودند، بر همین مبنا پس از چندی دستور تأسیس هیئت مرکزی گزینش را صادر کردند تا کار کنترل با مشخص و تعدیل شده ای بدون اشکالات قبلی انجام گیرد.
در بین تمام گزینش های کشور، مهمترین آنها زیر نظر من فعالیت می کرد. از آنجا که مسئلهی انحلال گزینش خیلی برایم مهم بود، از حاج احمد آقا وقت گرفتم تا خدمت حضرت امام برسم و گزارشی درباره ی گزینش ها تقدیم ایشان کنم. مرحوم حاج احمد آقا به من گفت: ملاقات خصوصی می خواهید یا دسته جمعی؟
گفتم: ملاقات خصوصی.
ایشان گفت: پس ملاقاتی با حضور من و شما و حضرت امام انجام می شود.
گفتم: نه، یک ملاقات کاملاً خصوصی با حضور خودم و حضرت امام می خواهم.
حاج سید احمد آقا پذیرفت و هیچ از حرف من ناراحت نشد. در چهره ی ایشان آثار کدورت و ناراحتی مشاهده نکردم. ایشان از حضرت امام نیم ساعت وقت ملاقات برای من گرفت. وقتی خدمت حضرت امام رسیدم، درباره ی محورهای گزینش، امور تربیتی، نماز جمعه و فعالیت های خودم صحبت کردم.
خدمت ایشان عرض کردم که: آموزش و پرورش از حساس ترین وزارت خانه هاست، بیشترین نیرو وارد آموزش و پرورش می شود یا از آن خارج می گردد. به دنبال انحلال گزینش اگر ضوابطی در آنجا رعایت نشود و تدابیری برای کنترل افراد اندیشیده نشود، در آینده خطرات بزرگی آموزش و پرورش کشور را تهدید خواهد کرد.
صحبت درباره ی این محور یک ربع طول کشید. حضرت امام ساعتشان را در آوردند و فرمودند: شما یک ربع دیگر وقت صحبت کردن دارید.
در مدت زمان باقی مانده درباره ی امور تربیتی عرض کردم که: دوستان ما در امور تربیتی اصرار دارند که حضرت عالی نماینده ای در اداره ی کل امور تربیتی برایشان بفرستید. البته من مخالف این پیشنهاد بودم، چون خودم به عنوان امام جمعه، معاون وزیر و یک روحانی در آنجا حضور داشتم و دیگر احتیاجی به اینکه در حوزه ی کارم نماینده ای وارد شود نبود؛ اما در مقابل دوستانی که اصرار می کردند، صـلاح نمی دانستم که مخالفتی کنم.
امام فرمودند: شما که خودت هستی؟ گذشته از این من در دستگاه هایی که قانون اساسی پیش بینی کرده تا نماینده ای برایشان بفرستم مشکل دارم تا چه رسد به اینها، لازم نیست. چه ضرورتی دارد که من هر کجا نماینده ای داشته باشم.
پس از آن در مقام امام جمعه ی شمیرانات، گزارشی در این باب خدمتشان دادم و از ایشان خواهش کردم چنان چه نظری درباره ی آن دارند، بفرمایند. حضرت امام در خصوص مسئله ی آموزش و پرورش، امور تربیتی، گزینش و نماز جمعه دعا کردند. وقتی من گزارشی از گزینش خدمت امام می دادم، اخم های ایشان در هم بود. برداشت من این بود که اصلا از مطرح شدن این موضوع خوششان نمی آید. البته ایشان تحمل فرمودند تا من مطالبم را عرض کنم. من هم چیزی را نقد نکردم. حضرت امام خیلی آزرده بودند. پیش از آن من چند بار همراه مقام معظم رهبری خدمت حضرت امام رفته بودم و به ایشان معرفی شده بودم.