استقرار نظام

تعطیلی کاباره ها

حجت الاسلام حسین انصاریان

بعد از پیروزی انقلاب، برنامه‌ های آن مراکز همچنان ادامه داشت و مجالس رقص و آواز و عیش و نوش بر پا بود. همه صاحبان کاباره‌ها را احضار کردیم و دستور دادیم آن شغل را ترک کرده، به شغل دیگری روی آورند و به زودی در آن مراکز، کارهای مفید اجتماعی راه‌ اندازی شد.

روزی خبر رسید که یک کامیون فیلم مفتضح در لاله‌ زار وجود دارد. افرادی را فرستادیم که آنها را کشف و ضبط کردند. با بچه‌ های اداره، آتش روشن کردیم و همه فیلم‌ ها را سوزاندیم. همچنین کارهای دیگری از این قبیل در طول نُه ماه فعالیت در دایره مبارزه با منکرات انجام شد.

من از طرف آیت‌ الله گیلانی وکالت تام داشتم و مورد اطمینان و اعتماد ایشان بودم. با این وجود، برای انجام هر کاری با ارسال نامه‌ ای با ایشان هماهنگی می‌ کردم. پس از چندی روزنامه‌ های فرانسوی نوشتند: در تهران اداره‌ ای است به نام دایره مبارزه با منکرات، که شهر را از هر گونه فسادی پاکسازی کرده است؛ به تهران که وارد می‌ شوی نه دیگر کاباره‌ ای می‌‌ بینی، نه فاحشه‌ خانه‌ ای و نه مغازه‌ های آن‌ چنانی.

افرادی که با من همکاری می‌ کردند عبارت بودند از: آقای اصفهانیان – که قبلاً نیز در همین امر فعالیت کرده بود – آقای شیخ محمد گلابچی؛ آقای معین شیرازی – که اکنون در یکی از مساجد تهران امام جماعت است – حاج حسین عطری‌ نژاد؛ حاج محمد ارسین، که عکس او در کتاب‌ های ابتدایی بعد از انقلاب بود که داشت مجسمه شاه را با هفت تیر می‌زد، یکی از محافظان آیت‌ الله گیلانی و دو برادر به نام تقوی، که بعداً با امضای خود من به دفتر رهبری راه پیدا کردند و هم‌ اکنون در آنجا مشغول خدمت هستند.

حاج حسین عطری‌نژاد، رئیس صنف نقاشان ساختمانی تهران بود و علاوه بر آن حدود ۴۰ سال بود که در جلسات مذهبی تهران منبر می‌ رفت و برای مردم فقه و مسایل شرعی می‌ گفت و از این بابت هیچ پول نمی‌ گرفت. من از دوران بچگی با او آشنا بودم.

حاج حسین در دایره مبارزه با منکرات، معاون بود. او که مردی متدین و با وقار و پر حوصله بود، از بیان خوبی برخوردار بود و به قول معروف، زبان چرب و نرمی داشت. او در این امر نقش بسیار خوبی ایفا کرد.

آدرس زنان و دختران مذکور را چه در تهران و چه در شهرستان‌ ها به دست می‌ آوردیم و به او می‌ دادیم. او می‌ رفت و خیلی هنرمندانه و با گفتاری محبت‌ برانگیز خانواده آنان را راضی و متقاعد می‌ کرد تا پذیرای دختر خود شوند.

حاج محمد ارسین نیز انسان پرشوری بود که در این امر کمک بسیاری به ما کرد. او پول زیادی از صنف خودش – فرش فروشی – جمع آوری کرده، برای ما می‌ آورد. با کمک آن پول‌ ها ۴۰ عدد چرخ خیاطی برای زنانی که در شمیران و در خانه ثابت پاسال اسکان داده بودیم، تهیه کردیم. اسم آن‌جا را کانون تربیت اسلامی گذاشته بودیم. آن زنان حدود ده سال در آنجا ماندگان شدند و زندگی سالم و پاکی داشتند.

مکان دایره مبارزه با منکرات، نزدیک خیابان منوچهری بود. با پایان یافتن کارهای عمده پاکسازی، طی نامه‌ ای خطاب به آقای قدوسی نوشتم که مایل هستم به سر کارهای خودم – منبر و تألیف – برگردم. او موافقت کرد و پست من به فردی روحانی واگذار شد؛ اما او به دست منافقین ترور شد و پس از چندی دایره به کل تعطیل گردید.

با همه دقتی که در کارها داشتم، پس از چندی که از ماجرا گذشت، در درونم احساس نگرانی پیش آمد که مبادا در آن گیر و دارها حق‌ الناسی ضایع شده باشد و من فردای قیامت مسئول باشم. برای آیت‌ الله گیلانی نامه نوشتم و نگرانی‌ام را اظهار کردم.

او در جواب نوشت: من کل کارهای شما را خدمت حضرت امام عرض کردم و ایشان فرمودند که: ثواب کار شما از کلیه دعاهای کمیل و سخنرانی‌ هایی که برای مردم داشته‌ اید و مردم به واسطه آنها هدایت شده‌ اند، بیشتر است. شما در این زمینه هیچ‌ گونه نگرانی نداشته باشید.

 

منبع: خاطرات حجت‌ الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین انصاریان، تدوین: محمدرضا دهقانی اشکذری، دکتر حمید کرمی پور، رحیم نیک بخت، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول: ۱۳۸۲، ص ۱۸۱ – ۱۸۲

 

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x