تغییر نظر امام

پس از انفجار دفتر نخست وزیری، شورای مرکزی حزب جمهوری تشکیل جلسه داد تا در باره نامزد ریاست جمهوری تصمیم بگیرد. دبیر حزب حضرت آیتالله خامنهای هنوز در بیمارستان بستری بودند. آقای هاشمی جلسه را با گزارش گفتگویش با امام آغاز کرد.
وی گفت: امام حاضر نشدند از نظر خود دایر بر اینکه رئیس جمهور، یک غیر روحانی باشد برگردند و بپذیرند که آقای خامنهای نامزد ریاست جمهوری شوند. بنابراین باید درباره اینکه چه کسی را کاندیدا کنیم بحث شود.
اظهار داشتم: کسی که بخواهد دومین مقام نظام جمهوری اسلامی را احراز کند باید چند خصوصیت داشته باشد. اول، اینکه با رهبر انقلاب از ۱۵ خرداد ۴۲ همگام بوده باشد؛ اگرچه کسانی هم یافت میشوند که پیش از آن تاریخ در خط اسلامی و نه شرقی و نه غربی با رژیم طاغوت مبارزه میکردهاند، نظیر آقای عسگر اولادی. کسی که در سالهای اخیر یا ماههای نزدیک به پیروزی انقلاب، با مردم در تظاهرات شرکت کرده باشد و در سابقه او حتی علائم شاهدوستی باشد، صلاحیت نشستن در چنین مقامی را ندارد.
دوم، اینکه به لحاظ علمی در مرتبه قابل توجهی باشد تا اگر در رأس شورای عالی دفاع قرار گرفت یا استادان دانشگاه پای سخنش نشستند، برای خود کسر شأن ندانند؛ علاوه بر اینکه از قدرت تعقل یا تدبیر باید برخوردار باشد. متأسفانه، در میان غیر معممین، کسی که همه این چند خصوصیت را داشته باشد نداریم. اما در میان روحانیون، واجدین آنها بیش از یک نفر هستند. در اینجا اگر به این حقیقت رسیدیم، خواه به اتفاق آراء و خواه به اکثریت آرا، نتیجه را به عرض امام میرسانیم. در عین حال تابع دستور و نظرشان خواهیم بود.
اگر تغییر نظر دادند چه بهتر! اگر تغییر نظر ندادند، بعدها قطعا خواهند دید که رئیس جمهور مطلوبی نیست و صحت و صلاح رأی شورای مرکزی حزب را یقین خواهند کرد و خواهند دانست که این شورا دارای آراء صائبی در مصالح کشور و انقلاب است. کاش وقتی در اولین انتخابات ریاست جمهوری آن ماجرا برای بنده پیش آمد و کنار رفتم، امام تغییر نظر داده و اجازه میفرمودند تا شهید بهشتی در برابر بنیصدر نامزد شود و به ریاست جمهوری برسد، و آن مصائب و مشکلات و صدمات را متحمل نمیشدیم. اینک نیز رأی خود را به سمع مبارک ایشان میرسانیم.
آقای هاشمی گفتند: ما مسأله را این طور مطرح نکردهایم. این، چیز تازهای است. خوب است روی آن بحث بشود.
یکی، دو نفر از اعضای شورای مرکزی که اسمشان برای نامزدی برده میشد، به سبب تقوی و بیعلاقگی به مناصب دنیا به تأیید نظرم برخاستند. بعضی هم که اصرار به نامزدی داشتند جوّ جلسه را چنان یافتند که امکان کامیابی در آن نیست. در نتیجه، شورای مرکزی بیست و چند نفره، نظری را که ارائه داده بودم با اتفاق آرا تصویب کرد.
آقای هاشمی، نظر اجماعی شورای مرکزی حزب را که میتوانست نظر قطعی جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم هم باشد. به عرض امام رساندند. امام تغییر نظر دادند و پذیرفتند که حضرت آیتالله خامنهای نامزد ریاست جمهوری شوند. تردیدی نیست که امام در سالهای بعد، از این پیشامد و از این تغییر نظر، بسیار خشنود بودهاند.