استقرار نظام

سازماندهی ارتش

حجت الاسلام دکتر حسن روحانی

در یکی از روزهای اوایل فروردین ۱۳۵۸، به منزل آیت‌الله خامنه‌ای در خیابان ایران رفتم. فکر می‌کنم بعد از نماز مغرب و عشا بود. در آنجا عده‌ای از جمله آقای سیدعلی مقدم و مهندس مهدی طیب هم حضور داشتند. آیت‌الله خامنه‌ای از برنامه‌ی من سؤال کردند که چه مسئولیتی را می‌خواهم برعهده گیرم.

گفتم: نظر دکتر بهشتی این است که وقت عمده‌ی خودم را برای حزب جمهوری اسلامی بگذارم و فعالیت‌های دیگر من فرعی باشد.

ایشان گفتند: به اعتقاد من بهتر است فعالیت خودتان را در ساماندهی ارتش متمرکز کنید.

سؤال کردم که: با توجه به مسئولیت‌های فراوان آیا فکر می‌کنید مسئله‌ی ارتش دارای اولویت است؟

فرمودند: بله، هم اکنون مهمترین کار، ساماندهی وضع ارتش است که دچار از هم پاشیدگی شده و بسیار وضع آشفته‌ای دارد.

بعد اصرار کردند و فرمودند: شما مدتی افسر وظیفه بودید و با امور نظامی آشنا و لازم است این کار را بر عهده گیرید.

بعد قرار گذاشتند که صبح فردا در ستاد مشترک ارتش ایشان را ببینم. در یکی از روزهای نیمه‌ی دوم فروردین بود که به ستاد مشترک ارتش در چهارراه قصر رفتم. دیدم کمیته‌ای تشکیل شده که هدفش سر و سامان دادن به کار ارتش است.

در این کمیته به جز آیت‌الله خامنه‌ای، حجت‌الاسلام صفایی، و طیب به همراه سرگرد رحیمی؛ سرهنگ فروزان، سرهنگ سلیمی – که مدتی وزیر دفاع دولت مهندس موسوی بودند – و یک افسر جوان به نام شریف زادگان شرکت داشتند.

با پیروزی انقلاب اسلامی ارتش واقعاً از هم متلاشی شده بود و در پادگان‌ها تقریباً کسی حضور نداشت. چند تن از نظامیان هم که به ستاد ارتش می‌آمدند، لباس نظامی نمی‌پوشیدند و با لباس شخصی وارد ستاد می‌شدند و در آنجا لباس نظامی به تن می‌کردند و در هنگام بازگشت، دوباره لباس شخصی خودشان را می پوشیدند و به منزل می‌رفتند.

در آن روزها اوضاع کشور به گونه‌ای نبود که یک نظامی بتواند به راحتی در خیابان‌ها تردد کند، زیرا هر لحظه امکان داشت عده‌ای او را دستگیر کنند و به کمیته‌ای تحویل دهند. من تا آن روز که وارد ستاد مشترک شدم، هیچ اطلاعی از وضع جدید ارتش نداشتم، تازه فهمیدم که اوضاع از چه قرار است.

وظیفه‌ی کمیته‌ی مزبور بازسازی ارتش متلاشی شده بود و برای همین منظور، گفتگوها بیشتر درباره‌ی این بود که چه کسانی را در مناصب مختلف فرماندهی قرار دهند و چه کسانی را بازنشسته کنند و چگونه پادگان‌ها و دیگر مراکز نظامی راه‌اندازی شود.

در مرحله‌ی اول قرار بود بیشتر امرای ارتش را که جرمی نداشتند و دستگیر نشده بودند، بازنشسته کنند، چون به هیچ یک از آنان اعتماد نبود. بنابراین لازم بود به سراغ افسران رده‌های پایین‌تر که درجه‌ی سرهنگی به پایین داشتند بروند و مناصب فرماندهی را به آنان واگذار کنند.

آیت‌الله خامنه‌ای که عضو شورای انقلاب بود و در حزب هم مسئولیت داشت، هفته‌ای یکی دوبار بیشتر به ستاد مشترک نمی‌آمدند. من از آن تاریخ هر روز به طور منظم به ستاد مشترک می‌رفتم. با حجت‌الاسلام صفایی و دیگر دوستان در زمینه‌ی ساماندهی ارتش مشورت می‌کردیم و اقدامات لازم را انجام می‌دادیم.

در همان ایام، یکی از پیشنهادات این بود که مجله‌ی ارتش تحت عنوان «ماهنامه‌ی ارتش جمهوری اسلامی ایران» که بعداً عنوان «مجله‌ی صـف» پیدا کرد، مجدداً راه‌اندازی شود تا مطالب لازم به گوش نظامیان برسد. فکر می‌کنم اولین شماره‌ی این مجله در اواسط سال ۱۳۵۸ منتشر شد. از اینجانب نیز چند مقاله در شماره‌های مربوط به سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ این مجله منتشر شده است.

 

منبع: خاطرات دکتر حسن روحانی {انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ – ۱۳۴۱}، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول: ۱۳۸۷، ج ۱، ص ۵۵۰ – ۵۵۲

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x