
در زمان نخست وزیری آقای مهندس بازرگان بود که محمد منتظری با تعدادی افراد مسلح هواپیمایی را ضبط کردند و به این طریق قصد سفر به کشور لیبی و دیدار با قذافی را داشتند.
آقای بازرگان پس از این جریان به من زنگ زدند و گفتند: آقا چرا این آقا این طور رفتار می کند؟ نه اجازه ای از دولت گرفته، نه ویزایی، نه گذرنامه ای، نه هیچ چیز دیگر.
من خیلی تلاش کردم تا مانع اقدام او گردم اما نتیجه ای نگرفتم. در آن زمان این موضوع سر و صدا ایجاد کرد. مرحوم بهشتی هم با این کار محمد منتظری مخالفت کرد. یادم است که آقای محمد منتظری اعلامیه ای علیه آقای بهشتی نوشتند و ایشان را به راسپوتین تشبیه و به عنوان فردی خشن و طرفدار خشونت متهم کردند، یعنی همین اتهاماتی که علیه برخی علما می زنند.
مرحوم محمد منتظری در آن ایام خیلی پایبند مقررات نبود و به حرف کسی گوش نمی داد و برای همین کارها پدرش از او برائت جست، ولی بعدها با مرحوم بهشتی خوب شد و سرانجام در انفجار حزب جمهوری به شهادت رسید.