دوران مبارزه

ملاقات با هاشمی

رهبر معظم انقلاب اسلامی

من و همسرم تصمیم گرفتیم به ملاقات آقای هاشمی برویم، ملاقات با زندانیان سیاسی هم کار آسانی نبود؛ اما من به دلیل تجربیاتی که در زندان ها داشتم، توانستم این ملاقات را برای خود و همسرم میسّر کنم.

اول همسرم وارد پادگان شد و من هم با یک ترفند ظریف به دنبال ایشان رفتم. وقتی با آقای هاشمی روبرو شدیم، او از این شیوه که توانستیم با آن به ملاقات او برویم، خوشحال بود و می خندید.

در اثنای صحبت با آقای هاشمی، می دیدم یک نظامی که نزدیک ما ایستاده بود، به من نگاه می کند و لبخند می زند. من هم لبخند او را با لبخند و تعارف جواب دادم. بعد دیدم که در طول مدت ملاقات، لبخند از چهره ی آن نظامی دور نمی شود و با نگاه های تیزی ما را زیر نظر دارد.

آقای هاشمی بعدها پس از آزادی از زندان گفت: کسی را که به شما نگاه می کرد و لبخند می زد، شناختید؟

گفتم: نه.

گفت: او استوار زمانی بود و به ظن قوی شما را شناخته بود.

بله، گمان می کنم مرا شناخته بود؛ چون یک ماه و نیم در زندان قزل قلعه با او بودم، ولی من او را نشناختم، چون ظرف این مدت ده سـال چاق شده بود و قیافه اش تغییر کرده بود، او مرا شناخته بود، اما به روی خود نیاورد و هیچ حرفی نزد!

۰
همسرم وارد پادگان شد، من هم با یک ترفند ظریف به دنبال ایشان رفتم. وقتی با آقای هاشمی روبرو شدیم، او از این شیوه ملاقات خوشحال بود و می خندید.x
اشاره: آیت‌ الله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۵۰ به خاطر نامه ای که به امام خمینی نوشته بود توسط ساواک دستگیر شد و پس از محاکمه به هفت ماه زندان در پادگان عشرت آباد تهران محکوم گردید. وی در پنجم اردیبهشت ۱۳۵۱ از زندان آزاد شد.
منبع: خون دلی که لعل شد {خاطرات حضرت آیت‌الله العظمی سید علی خامنه ای از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی}، گردآورنده: محمد علی آذرشب، مترجم: محمد حسین باتمان غلیچ، ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی، ص ۱۲۹

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x