
یک روز صبح در سال ۶۲ من در دفتر کارم نشسته بودم و مشغول تنظیم تیترهای روزنامه اطلاعات بودم و آن را آماده می کردم که آقای انصاری از جماران زنگ زد و گفت: که امام فرمودند: تا اطلاع ثانوی اطلاعات چاپ نشود.
برای من خیلی تکان دهنده بود. روزنامه اطلاعات توقیف بشود آن هم با امر قاطع امام خمینی. طبیعتاً می بایست سوء تفاهمی پیش آمده باشد که تبعاً مسأله ای قابل حل است. موفق به تماس گرفتن با امام نشدم. آزردگی و ناراحتی ایشان در حدی بود که مجال نمی دادند برای توضیح خدمت ایشان برسم. نزد آقای خامنه ای که آن موقع رئیس جمهور و سپس نزد آقای هاشمی که رئیس مجلس بودند رسیدم و ماجرا را تعریف کردم. آنها هم از اتفاقی که افتاده بود ابراز تأسف کردند و به دلیل اصرار من و لطف و علاقه ای که به من داشتند سعی کردند که تماس بگیرند.
افسردگی و آزردگی امام در حدی بود که برای تنبیه کردن من و نشان دادن قاطعیت جدی حتی به آنها هم اجازه ندادند که تماس بگیرند. ما ریشه یابی کردیم و بالاخره معلوم شد که تصادفاً آن روز صفحات لایی روزنامه در منطقه تجریش و جماران توزیع نشده بود.
ماجرا از این قرار بود که روزنامه دو بخش داشت: صفحات لایی از قبل تدارک دیده می شد یعنی شب چاپ می شد و صبح آماده بود. اما صفحات رویی که هشت صفحه بود و اخبار مهم روز و لحظه ای را داشت، در روز تنظیم می شد و در آخرین لحظات یعنی حدود یک یا دوی بعد از ظهر از چاپ بیرون می آمد.
صبح آن روز وقتی ما آمدیم دیدیم در صفحات لایی که روز قبل چاپ شده است عبارتی چاپ شده که غلط چاپی زشتی در آن وجود دارد. طبیعتاً انتشار آن به مصلحت نبود. ما لایی را جمع کردیم. تعداد زیادی لایی جمع شد. طبیعتاً اینها می بایست خمیر بشود و لایی دیگر چاپ گردد. معمولاً برای تسریع در امر توزیع روزنامه، روزنامه فروش ها صبح آمدند لایی را می بردند و ظهر هم رویی را، و بعد از ظهر هم لایی و رویی را با هم تلفیق و توزیع می کردند.
دوستان همت کرده بودند و لایی ها را از روزنامه فروشی ها پس گرفته بودند تا اصلاح شده های آن توزیع شود، اما با وجود این که لایی های اصلاح شده حاضر بود، به دلیل حساسیت منطقه تجریش و جماران شاید اصلاح شده ها را به آنجا نفرستاده بودند تا نکند یک وقت در لایی اصلاح شده هم نسخه ای از همان قبلی ها باشد. یا شاید به دلیل شلوغی و آشفتگی آن روز و نیز خلاف روال بودن این کار، راننده ها لایی های جدید را به جای لایی های قبلی به این منطقه نبرده بودند. این احتمال قویتر بود و قبلاً هم در مواردی این امر برای مناطق دیگری اتفاق افتاده بود. البته احتمال هم داده می شد که دستی برای خرابکاری بود تا نگذارد آن روز در آن منطقه، روزنامه اطلاعات به درستی توزیع شود.
ما معمولاً برای دفتر امام روزنامه هر روز را با پیک می فرستادیم. به خاطر همین جریانات، آن روز، روزنامه دیر از چاپ بیرون آمد. امام هنگام مطالعه دیدند که روزنامه ها نیامده است. توصیه کردند که کسی برود روزنامه را بگیرد و بیاورد. وقتی از بیرون روزنامه را آوردند دیدند که روزنامه فروش فقط صفحه های رویی روزنامه را داده است. وقتی ما هم روزنامه را فرستادیم امام حساس شدند و این سؤال برایشان پیش آمد که چرا روزنامه ای که لایی ندارد چاپ شده است. یکی از مسئولان به تجریش آمده بود و دیده بود روزنامه ها لایی ندارد. از آن طرف به اقدسیه رفته بود و دیده بود در آن جا هم لایی ندارد. اما وقتی به پایین های شهر رسیده بود متوجه شد که روزنامه های اطلاعات بالایی توزیع شده است.
امام ناراحت شدند و گفتند: چرا این روزنامه با این شکل به دست من می رسد و با روزنامه هایی که در سطح شهر پخش می شود فرق دارد.
تصادفاً همان روز در قسمت لایی روزنامه، مطلبی از کتاب مباحث اقتصادی استاد مطهری نقل شده بود و امام قبلاً دستور داده بودند که در این کتاب تجدید نظر شود. چون گفته شده بود که همه مطالبش از خود استاد نیست.
این مطلب، توسط همکاران روزنامه در سرویس اقتصادی به مناسبت سالگرد شهادت مرحوم مطهری چاپ شده بود. تلقی امام این بود که ما کتابی را که به منظور بررسی تا اطلاع ثانوی ممنوع شده و نمی بایست چاپ شود چاپ کرده ایم و تازه برای این که امام خمینی از این امر مطلع نشود لایی روزنامه را هم به دست ایشان نرسانده ایم. حتی در منطقه وسیع شمیران و تجریش و اقدسیه پخش نکرده ایم ولی در سطح کشور و بین مردم پخش کرده ایم.
امام تعبیر زیبایی کرد و گفت: من لنین نیستم که استالین یک روزنامه مخصوص او چاپ می کرد و می گذاشت جلویش و در سراسر شوروی روزنامه دیگری را منتشر می ساخت. یک جایی من می بایست بایستم تا بدانند من بازی نمی خورم.
البته امام با سعه صدری که داشتند وقتی بالاخره ما موفق شدیم نزد ایشان توضیح بدهیم، اجازه دادند که روزنامه از توقیف در بیاید. این واقعه تلخ ترین واقعه دوران خدمت من در روزنامه اطلاعات بود و دشمن هم علی الخصوص در خارج از کشور از این مسأله خیلی استفاده کرد به طوری که من تصمیم به استعفاء گرفتم.