
کچویی خیلی فرد عاطفی و خوش قلبی بود. واقعاً سعی می کرد با زندانی ها برخورد انسانی و خوبی داشته باشد. اما آقای لاجوردی کمی متفاوت تر فکر می کرد و به همین دلیل هم اختلافاتی بین کچویی و لاجوردی وجود داشت. اما رفاقت آنها همچنان برقرار بود و با هم رابطه داشتند.
من خاطره ای از دوستان کچویی برای شما بگویم تا نوع برخورد او با زندانیان را بدانید. کچویی اعتقاد داشت که زندانی را صرفاً با اخلاق حسنه می توان تربیت و از اعمال خطا منع کرد.
یک بار چند دختر را به اتهام شرکت در عملیات های گروهکی با اتومبیل به اوین آوردند اما آنها از ماشین پیاده نمی شدند، هر چه اصرار کردند فایده ای نداشت. تا اینکه کچویی آمد و غذای آنها را به داخل اتومبیل آورد.
آنها سه شبانه روز در ماشین نشستند و سرانجام بعد از این مدت وقتی دیدند به هیچ وجه نمی توانند سرپرست زندان را وادار به عصبانیت و توسل به زور کنند، از آنجا بیرون آمده و راهی زندان شدند. همین رفتارها باعث شد که او را پدر توابین بخوانند.