
یکی دیگر از اسناد به دست آمده از ادارهی سوم ساواک، دفترچهای بود حاوی عکس و مشخصات قربانیان و آخرین عکس مقتول در زیر شکنجه، در بالای هر یک از صفحات این دفتر، عکس معمولی فرد ۴ × ۶ و در برابر آن نام و نام خانوادگی، وابستگی سیاسی، و سپس شرح مختصری در چند سطر که کی و کجا و چگونه این فرد کشته شده را نوشته بودند؛ سپس عکسی از بدن مقتول با تمامی ضایعات روی بدن، به صفحه چسبانده شده بود.
به عنوان نمونه عکس خانم نیمه عریان، در حالی که روی سینههای او جای سوختگی با سیگار کاملا واضح بود، دیده میشد؛ یا تصویری از یک قربانی دیگر که در درگیری خیابانی کشته شده بود.
بعد از اعدام القانیان، سنای آمریکا قطعنامه ای علیه ایران صادر کرد. نمایندگان سازمان های حقوق بشر که برای تحقیق در مورد اعدام شدگان بعد از انقلاب به ایران آمدند با من نیز در وزارت امور خارجه، دیدار و گفتگو کردند. یکی از این حقوقدانان که از جانب سازمان های یهودی آمریکا به ایران آمده بود، در باره ی اعدام القانیان خیلی معترض بود و گمانش بر این بود که او به خاطر یهودی بودنش اعدام شده است. او قبول داشت که در زمان شاه زندانیان سیاسی شکنجه می شدند، اما به قول معروف شنیدن کی بود مانند دیدن.
دفتر یاد شده در بالا را با خود به وزارت خارجه برده بودم. در برابر اعتراض آنها، این دفترچه را به آنها نشان می دادم و می پرسیدم که با آمرین و عاملین این جنایت ها چه کاری باید کرد؟
برای آنها توضیح می دادم که آقای مهندس بازرگان و من و بسیاری از اعضای دولت در اینکه مرتکبان این جنایات بایستی محاکمه و مجازات شوند، موافق بودیم، اما با طرز عمل دادگاه انقلاب موافق نبودیم. بر این باور بودیم که اگر محاکمات علنی و با رعایت مقررات قضایی صورت می گرفت، همان طور که امروز شما با مشاهده ی این عکس ها، چاره ای جز سکوت ندارید، دنیا ما را در مجازات این جنایتکاران مورد سؤال قرار نمی داد و سرزنش نمی کرد.
این ناظران در تمام موارد حق را به جانب دولت ایران می دادند. نمایندگان این سازمان ها عموماً و اکثراً از خشونت و بی رحمی ساواک خبر داشتند و گزارش های بسیاری داده بودند.