استقرار نظام

کمین دموکرات‌ها

دکتر حمید رضا جلالی‌ پور

دومین برادر شهیدم، علیرضا بود، وقتی دانشگاه‌ها تعطیل بود رفته بود قم طلبه شده بود. اولین برادر شهیدم… بعد از دیپلم در مغازه مشغول بود. اگر مانده بود بازاری موفقی می‌شد. پدرم دیگر به او چیزی نگفت و رفت جبهه و بعد هم رفت در سپاه تهران.

گفتم او را ترور کردند. نتوانستم به تشییع جنازه‌اش بروم، ولی اهالی مهاباد یک مجلس ترحیم برای برادرم ترتیب دادند. قبلاً گفتم کُردها خیلی مهربان هستند. تا کسی با اینها زندگی نکند نمی‌فهمد. اوایل انقلاب چون مرتب در کردستان خبر درگیری بود و شهید می‌شدند یک عده فکر می‌کردند کُردها خشونت‌طلب‌اند.

گویی هر کی شلوارش گشاد است لابد در آن اسلحه هست! اصلاً این‌ طوری نبود. خیلی مهربان بودند. کسبه شهر در مسجد جامع شهر برای برادر من مراسم ترحیم گذاشتند. مسجد جامع مهاباد هم که می‌دانید دیدنی است، یک اثر تاریخی است. متعلق به ۴۰۰ سال پیش است…

من رفتم مسجد و بعد رفتم پشت بلندگو که از مردم تشکر کنم که لطف کردید هم‌دردی کردید و… یک دفعه دیدیم ترق… ترق…. دور مسجد مسلحین حزب دموکرات کمین کرده‌اند. من هم بچه تهران، زبل، از پشت بلندگو بدون خداحافظی پای برهنه فرار کردم…

یعنی اگر غیر از این بود، اگر می‌خواستم معطلش کنم، دیگر مثل فرماندار شهید می‌شدیم. چون ماشین من را دم مسجد با آرپی‌جی زدند. من دیگر در ماشین نبودم، چون لای مردم دوان‌دوان خودم را رساندم به ساختمان شهربانی در پانصد متری مسجد، خلاصه در رفتم.

به جایش شب رفتم در صدا‌ و سیمای مهاباد، صحبت در مسجد را آنجا انجام دادم و از مردم هم تشکر کردم و از اینکه شهر ناامن است از مردم عذرخواهی کردم، فیلمش هست. گلایه‌ای هم نکردم. لذا پس از این اتفاقات تازه فهمیدم که این آقای استاندار ما را کجا فرستاده! صریح به استانداری، وزارت کشور، نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری نوشتم شهر سقوط کرده است.

یادم است همان موقع انور‌ سادات را در مصر اخوان المسلمین ترور کردند. از صدا و سیمای کل کشور اطلاعیه صادر شد که مردم ۹ شب به علامت شادی الله‌ اکبر بگویند. چند دقیقه از ۹ شب گذشته بود، شهید عرب‌ نژاد فرمانده سپاه تماس گرفت با من که جلایی‌پور ما نیرو نداریم. لذا تعداد الله‌ اکبرگو در ساختمان ستاد سپاه کم است.

می‌گفت این علامت بدی است و ممکن است مسلحین حزب دموکرات فکر کنند سپاه نیرو ندارد و به سپاه حمله کنند. یادم است تمام بچه‌های اعزامی از تهران از جمله معلمین اعزامی را که در فرمانداری می‌خوابیدند جمع کردیم بردیم بالای پشت‌بام ساختمان سپاه الله‌ اکبر گفتند تا حزب دموکرات فکر نکند سپاه از نیرو خالی است.

فضا این‌ جوری بود که فرمانداری مهاباد را تشکیل دادیم. تا بالاخره به تدریج با فرماندهی شهید بروجردی و شهید صیاد شیرازی قرارگاه عملیاتی حمزه سیدالشهدا برای برقراری امنیت در شمال‌غرب کردستان تشکیل شد که تمام مناطق کردنشین و تمام قلمرو عملیات مسلحین کُرد را در بر می‌گرفت. این قرارگاه متشکل از سپاه، ارتش، ژاندارمری و نیروی انتظامی بود و شمال‌غرب ایران را، از سنندج تا مرز بازرگان، پوشش امنیتی دادند.

 

اشاره: دکتر حمیدرضا جلالی‌پور از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۷ به ترتیب فرماندار نقده، فرماندار مهاباد و معاون سیاسی امنیتی استانداری کردستان بود.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، ۱۴۰۰/۱/۲۳، کد خبر: ۱۵۰۴۹۰۳، گفتگوی تفصیلی با دکتر حمیدرضا جلایی ‌پور

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x