بین المللهدایت و رهبری

بی پناه بودم.

دکتر محمد جواد لاریجانی

بعد از ظهر یک روز مرحوم حاج احمد آقا تماس گرفت و گفت: دست نوشته ای را دارد و خبر داد امام تصمیم گرفتند پیامی برای گورباچف بفرستند. ۴۸ ساعت وقت دادند، متن را بخوانیم و نظر بدهیم تا نهایی شود. امام فرمودند: هیاتی متشکل از آیت الله جوادی آملی، خانم دباغ و بنده مامور ابلاغ این پیام شویم، مسوولیت من در هیات را هم حفظ حدود دیپلماتیک تعیین فرمودند و به من تاکید کردند قبل از ملاقات با گورباچف، با ادوارد شواردنادزه وزیر خارجه شوروی ملاقاتی برای توجیه و توضیح نقش پیام و جایگاه آن داشته باشم تا زمانی که پیام خوانده می شود، ذهن آنها آماده باشد. شب قبل از ابلاغ پیام به گورباچف، در مسکو جلسه طولانی را با شواردنادزه داشتم و او را توجیه کردم.

پیش نویس نامه را از مرحوم حاج احمد آقا گرفتم و خدمت آیت الله خامنه ای که آن زمان رئیس جمهور بودند، بردم تا در جریان باشند، البته ایشان اطلاع داشتند. من درباره نامه ۶ پیشنهاد ارائه دادم که امام با ۵ مورد آن موافقت کردند اما مهمترین پیشنهادم را قبول نکردند و آن این بود که امام معتقد بود مارکسیسم در شوروی تمام شده است. البته این بحث در آن زمان داغ بود و برخی معتقد بودند مارکسیسم در شوروی به آخر خط رسیده و برخی دیگر معتقد بودند گورباچف می خواهد مارکسیسم را روغن کاری کند و با شکل و انرژی جدید بکار اندازد که خانم مارگارت تاچر نخست وزیر انگلیس طرفدار تز دوم بود. اما امام صراحتا فرمودند: صدای شکستن استخوان های مارکسیسم را می شنوند.

خدمت حضرت امام نوشتم: بهتر است در این باره محتاطانه تر به موضوع نزدیک شوید.

اما امام قبول نکردند. پس از برگشت از مسکو، صبح اول وقت خدمت امام رسیدیم و دست مبارک ایشان را بوسیدیم و ایشان فرمودند: مارکسیسم تمام شده بود یا نه؟

گفتم: صد در صد تمام شده بود…

در گفت و گو با شواردنادزه این موضوع را تبیین کردم که ما نظام مارکسیستی را پایان یافته می دانیم. از مجموع واکنش های او و گورباچف فهمیدم تشخیص امام درست است. جالب اینکه آنها از شنیدن اظهارات ما اصلا عصبانی هم نشدند و وقتی گفتیم: نظام مارکسیستی را پایان یافته تلقی می کنیم هیچ عکس العملی نشان ندادند.

در جلسه با گورباچف سعی کردم دقت توجه به نامه را بالا ببرم و گاهی که نیاز بود توضیح بیشتری می دادم. مترجم خوبی داشتیم، اما متن نامه امام سنگین بود. مثلا ایشان به عدم تنازل وجود به مادیات اشاره کردند که برهان مهمی بود و باید برای طرف روسی تبیین می شد. من کل ترجمه متن به انگلیسی را به دقت بررسی کرده بودم. در دیدار با گورباچف مترجم متن را از فارسی به روسی ترجمه می کرد و در ۲ یا ۳ مورد حساس من وارد می شدم و توضیح می دادم تا مساله بیشتر باز و گیرا شود.

گورباچف از اشاره نامه به مسلمانان و پخش صدای اذان احساس نگرانی کرد. این نگرانی در حال حاضر هم در خصوص بخش هایی از داغستان و چچن وجود دارد. ما مخالف از هم پاره شدن کشورها هستیم، امام داهیانه به این مساله اشاره کرده بودند و ای کاش گورباچف متوجه می شد که می تواند در مناطق مسلمان نشین با دادن آزادی های دینی از بروز بسیاری از مشکلات بعدی پیشگیری کند. البته گورباچف هر سه محور مورد اشاره در نامه امام را به خوبی فهمید، اما توان جایگزینی فکر اسلامی به جای مارکسیستی را نداشت.

پیام امام تاثیر شگرفی داشت، برای آنها این لحن نامه خیلی جذاب بود، آنها با رهبری همچون حضرت امام مواجه شده بودند که با قدرت صحبت می کرد، بر خلاف کشورهایی که یا در مقابل سران کرملین کرنش می کردند یا دائما مجادله داشتند، این بار امام را می دیدند. البته جلسه هم در فضای خاصی برگزار شد، آیت الله جوادی آملی که شخصیت کم نظیری است با متانت بیان خاصی که داشتند صحبت می کردند و خواهر عزیزمان خانم دباغ هم به جلسه ویژگی خاصی بخشیده بودند، چنانکه من به تفصیل سوابق انقلابی ایشان را به گورباچف گفتم که خانم دباغ هم یک چریک به تمام معنا است، هم فردی مبارز و سپاهی که برای آنها بسیار جالب بود. گورباچف و شواردنادزه هر دو بسیار دقیق برخورد می کردند، چون هیچ علاقه درونی هم به مارکسیسم نداشتند، از طرح این مباحث خوشحال هم می شدند…

(اما در ماجرای حضور شواردنادزه در جماران) احمد آقا گفت: امام حاضر نیستند به استقبال شواردنادزه بیایند.

ایشان بنا داشتند آقای جوادی آملی همراه شواردنادزه وارد اتاق شوند و امام هم به احترام جوادی آملی از جایشان بلند شوند. ما این طور پیش بینی کردیم که برویم اتاق دیگری تا امام وارد اتاق شوند. همین طور هم شد؛ ما فکر می کردیم امام با لباس رسمی وارد می شوند، اما چند دقیقه قبل از تشریف فرمایی ایشان، حاج احمد آقا گفت: امام حاضر نیستند لباس رسمی بپوشند.

ما غافلگیر شدیم. تا اینکه دیدیم امام با شب کلاه و دمپایی وارد اتاق شدند و پس از نشستن، چادر شب روی پاهایشان انداختند. نگاه امام بسیار نافذ بود، شواردنادزه به پت پت افتاده بود، پس از رفتن امام شواردنادزه به من گفت: من در مقابل نگاه های امام بی پناه بودم.

 

منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، گفت و گو با دکتر محمد جواد لاریجانی، ۱۳۸۸/۱۰/۱۲، کد خبر: ۱۳۳۸۲

https://b2n.ir/h87133

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x