اوایل سپاه، همان موقع که تازه داشتیم ثبت نام می کردیم، یک روز احمد آقا زنگ زدند امام فرموده اند: بگویید حاج محسـن بیاید.
رفتم، امام پرسیدند: شما چرا از افرادی که می خواهند به سپاه بیایند می پرسید از کی تقلید می کنید؟ به شما چه مربوط است.
گفتم: آقا، بالاخره اینها می خواهند به سپاه بیایند که بروند شهید بشوند.
گفتند: مگر مقلدین مراجع دیگر نمی توانند بروند شهید بشوند؟
گفتم: به نظر ما آمد که سپاهی باید مقلد حضرت عالی باشد.
گفتند: از قول من به آقایان بگویید این سؤال را حذف کنند.
بحث سیاسی از آنجا پیش آمد که جمعیتی از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به سپاه آمدند و ارتباطشان را با سازمانشان حفظ کرده بودند. عده ای خدمت امام اعتراض کردند. امام گفتند که یا در سپاه بمانند و در سیاست دخالت نکنند، یا از سپاه بروند و هر کجا که می خواهند کار سیاسی بکنند. آن موقع بود که گفتند سپاه کار سیاسی نکند.
من هـم با وجود اینکه از اعضـای اولیه جمعیت هیئت های مؤتلفه بودم، در سـی سـال بعد از انقلاب تا الان، اصلا ارتباطی با آنها نداشته ام؛ برادرم، پسر برادرم و خیلی از بستگانم ارتباط دارند، ولی خودم حتی در یک جلسه رسمی مؤتلفه هم شرکت نکرده ام.
در این سی سال شاید پنج ـ شـش بار مرا برای سخنرانی در جلسات مؤتلفه دعوت کرده اند. با اینکه علاقه مند هستم و قبولشان دارم، ولی هنوز در سپاه بازنشسته نشده ام. شـاید زمانی که بازنشسته بشوم، دوباره به مؤتلفه بروم.
