
بهار ۵۸ بود که خبر دادند در قبرستان مسیحیها که رو به روی امامیه است، تعدادی از قبرها را خراب کردهاند و هتک حرمت شده است. نزدیک غروب فوری همراه چند پاسدار رفتیم به محل. آن زمان اطراف قبرستان امامیه بیابان بود و جز کارخانهی چرم خسروی و چند آلونک که روستاییان مهاجر ساخته بودند چیزی نبود.
دیوارهای قبرستان هم کوتاه بود و مقداری از دیوار ریخته شده بود. دو قبرستان جدا از هم بودند که یک طرف قبرستان مسلمانان امامیه بود و طرف دیگر قبرستان ارامنه. اوضاع شهر هم طوری بود که از ساعت چهار و پنج عصر به بعد همه میرفتند به خانههاشان و جز کمیتهایها و کسانی که در صحنهی انقلاب بودند، کسی در شهر دیده نمیشد.
عده ای از ساواکیها جسته گریخته متواری بودند که مردم از ترس آنها بیرون نمیآمدند. آن طرف خیابان ـ مقابل قبرستان ارامنه ـ همـان آلونک نشینها را صدا زدم و گفتم: چرا این قبرستان را خراب کردهاید؟
اولش انکار کردند که گفتم: اگر همکاری نکنید خودتان و خانوادهتان را مستقیم میبرم زندان.
که مقرّ آمدند و به گردن گرفتند. کمی نصیحت کردم و گفتم: ارامنه هم مثل ما بنی بشر هستند و حقوقی در جامعه اسلامی دارند، من میروم و تا بر میگردم باید این قبرها را مثل اولش درست کنید وگرنه همهتان را میبرم زندان.
رفتیم دنبال کارمان. ساعت شش عصر بود که راننده گفت: سری به امامیه بزنیم که گفتم: فعلا بگذار کارشان را بکنند؛ فردا صبح می رویم.
فردا صبح که آمدم دیدم قبرها را بازسازی کردهاند، تشکر کردم و نگهبانی آنجا را سپردم به خود آنها و شماره تلفنی هم دادم تا اگر کسی تعرض به قبرها کرد و یا خواست به خود آنها اذیت و آزاری برساند، تماس بگیرند. و مقدار زیادی هـم نان و تخم مرغ و پنیر برای آنها فرستادم.
همان روز عصر بود که آقای کشیش آرتونیان به من تلفن کرد و گفت: من از طرف تمامی ارامنهی ایران از شما تشکر می کنم. از طرف ارامنهی خارج از ایران قضیه را به ما اطلاع داده بودند و من دستور دادم کسی از ارامنه از منزل بیرون نرود. وقتی شنیدم شما از دادگاه انقلاب شخصاً رفتهاید و برای آنجا محافظ گذاشتهاید و قبرها مرمت شده است، خوشحال شدیم و خبرش را هم به تهران و هم به خارج مخابره کردیم.
من ضمن تشکر از ایشان گفتم که: شماها در جمهوری اسلامی محترم و مصون هستید.
گفت: کپی شناسنامه و عکس میفرستد تا به عنوان یک پاسدار ثبت نام کند.
که من گفتم: همین مقدار آمادگی شما برای ما نهایت همکاری است و شما در آرامش هستید و نگران نباشید.
احتمال میدادم عدهای بخواهند درگیری مسلمانان با ارمنیها را راه بیندازند که شمارهای هم به کشیش دادم که در مواقع نیاز اطلاع دهد. بعد هم خود اینها جمعی را تشکیل داده بودند و اجازه نمیدادند کسی از ارامنه در حالت مستی بیرون بیاید و گفته بودند هر کس از ارامنه مشروب خورده در خانهاش بخورد و بیرون نیاید.
یکی دو بار هم زنگ زدند که در داش ماغازالار یا جاهای دیگر از پیروان ما مست است و آمده بیرون، دستگیرش کنید که اقدام شد و تعهد کتبی گرفته شد و به آنها گفته شد که اگر تکرار شود مثل مسلمانان با شما برخورد شرعی خواهد شد و تکرار نشد. خوشبختانه با همین اقدام، خلیفه آرتونیان به نیرویی برای انقلاب بدل شد. ما در طول سالهای بعد از انقلاب صدمهای از ارامنه ندیدیم.