استقرار نظام

جذب نیرو

زهره سادات لاجوردی

در دبیرستانی که ما تحصیل می‌کردیم منافقین به طور جدی فعال و به دنبال جذب نیرو بودند. معلمی داشتیم که برادرش از سران سازمان منافقین و خودش هم عضو سازمان بود. این معلم خیلی تلاش می‌کرد تا من را به نحوی جذب سازمان منافقین کند. لذا وقتی این مسائل را با پدرم در میان می‌گذاشتم، ایشان کتابی که ایدئولوژی منافقین را شرح می‌داد برای ما کامل توضیح می‌داد.

ما آن زمان اقدام به تهیه یک روزنامه دیواری کردیم. این روزنامه دیواری دقیقا آن چیزی را که منافقین برای خودشان به عنوان ایدئولوژی ترسیم کرده بودند و در آن کاملا التقاط‌شان نیز مشخص بود به زبان ساده بیان می‌کرد.  الحمدلله همین باعث شد که خیلی از دانش‌آموزان و دبیرستانی‌هایی که احتمال جذبشان به منافقین زیاد بود با ماهیت منافقین آشنا شدند. همین حرکت از جذب آن‌ها به سازمان جلوگیری کرد.

معلم‌مان طوری به دنبال جذب بچه‌ها بود که اجازه داد چند جلسه در کلاس‌مان مناظره میان من و خودش برگزار شود. او فکر می‌کرد به دلیل سن کم من می‌تواند از پس من بربیاید و من را در مناظره مغلوب کند. الحمدلله با توجه با اطلاعاتی که من از طریق پدر می‌گرفتم بحث‌مان به گونه‌ای مدیریت شد که او پاسخی برای حرف‌های من نداشت. خیلی جالب بود این دبیر ما نهایت سعی‌اش را کرد تا من را هوادار منافقین کند. اما با عنایت خداوند نتوانست کاری را از پیش ببرد…

پدر در آن زمان دادستان انقلاب بودند. از شهریور سال ۵۹ پدر دادستان انقلاب بودند. بعدها در خانه‌ تیمی منافقین گزارش‌هایی آمده بود که معلوم بود تحرکات ما در مدرسه کاملاً زیر نظرشان بود. گزارش داده بودند که فلانی با چه کسانی در ارتباط است و چه فعالیت‌هایی دارد انجام می‌دهد. این گزارشات توسط افرادی از جمله همین معلم‌مان ارائه شده بود. به هر ترتیب برای این‌ها خیلی مهم بود که من را جذب تشکیلات‌شان نمایند.

 

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۴۰۱/۵/۳۱، کد خبر: ۷۹۹۶

https://b2n.ir/p13597

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x