
یکی از کارهای مهم دورهی اول خبرگان انتخاب رهبری بود. امام خمینی ساعت ده و نیم شب ۱۳ خرداد ١٣۶٨ دار فانی را وداع کرد و همان روز بعد از ارتحال، آیتالله خامنه ای به مقام رهبری انتخاب شد. در آن زمان سرگرم بازنگری قانون اساسی بودیم. ساعت سه بعد از ظهر روز سیزدهم خرداد که قرار بود در جلسه بازنگری شرکت کنیم آیتالله خامنهای به من و آقای مشکینی فرمود: برای عیادت از امام به جماران برویم.
در بین راه فرمود: متأسفانه حال امام خوب نیست و پزشکان امیدی به ادامهی حیات او ندارند.
وقتی وارد بیت شدیم در ابتدا ما را به اتاق مخصوص بستری امام هدایت کردند. در فاصلهی دو سه متری تخت امام ایستادیم، از دور نظاره میکردیم، گریستیم و برای شفای او سورهی حمد خواندیم. حال امام وخیم بود و قلب او با دستگاه مصنوعی کار میکرد.
بعد از نگاههای حسرتآمیز که در واقع آخرین وداع بود، به اتاقی دیگر کنار محل بستری امام هدایت شدیم. تا آنجا که به خاطر دارم افراد حاضر عبارت بودند از: آیتالله خامنهای، آقای موسوی اردبیلی، آقای علی مشکینی، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای شیخ صادق خلخالی.
در آن جلسه گفته شد به قراری که پزشکان میگویند امیدی به بهبود و سلامت امام نیست، باید برای آینده تصمیم بگیریم. باید خبرگان را برای تشکیل اجلاسیه دعوت کنیم، و چون قرار است ارتحال امام تا تعیین رهبری اعلام نشود، باید خبرگان را به وسیلهی تلفن دعوت کنیم.
چند نفر مأمور شدند شبانه خبرگان را دعوت کنند. در آن جلسه دربارهی افرادی که صلاحیت رهبری دارند نیز بحث و گفتگو شد. تقریباً همهی حاضران به شورایی نظر داشتند و انتخاب فردی را غیرممکن میپنداشتند.
من گفتم: در کمیسیون ولایت فقیه، شورایی حذف شده است و امام نیز این نظر را تأیید کردند. بنابراین ناچاریم فرد مناسبی را پیدا کنیم.
آقای خامنهای گفت: چنین فردی را سراغ دارید؟
گفتم: داریم.
نام یکی از مدرسین و اساتید درس خارج را ذکر کردم که مورد قبول واقع نشد، عرض کردم: خودتان.
در اینجا هم با بیاعتنایی مواجه شدم. ناگفته نماند، فردی که من او را به عنوان کاندیدای رهبری فردی معرفی کردم بعدا به یکی از مناصب مهم برگزیده شد و در طول ایام فهمیدم که من در آن زمان اشتباه کرده بودم.
در آن زمان که ما مشغول بحث و گفتگو بودیم حاج احمد آقا گهگاه به آن اتاق میآمد و از وضع و حال امام خبر میداد. چند ساعت از شب گذشته بود که حاج احمد آقا گریهکنان به اتاق ما آمد و از ارتحال جانگداز امام خبر داد. ولی با توجه به اینکه قرار بود فوت امام مکتوم بماند کسی حق بلند گریه کردن نداشت.
اواخر شب به منزل بازگشتیم. صبح روز چهاردهم برای تشکیل اجلاسیهی خبرگان، آماده شدیم. تعدادی از نمایندگان که از تهران و شهرستانهای نزدیک بودند صبح زود رسیدند، افرادی هم که دیر خبردار شده و از شهرهای دور بودند، به تدریج در محل اجلاسیه – مجلس شورای اسلامی – حضور یافتند.
در حدود ساعت ۹/۳۰ جلسه رسمیت یافت و هیئت رئیسه در جایگاه قرار گرفت. اعضای هیئت رئیسه عبارت بودند از: آقای مشکینی رئیس، آقای هاشمی رفسنجانی و من نایب رئیس اول و دوم، و آقای محمد مؤمن و طاهری خرم آبادی منشی.
آقای هاشمی رفسنجانی که ادارهی جلسه را به عهده داشت، دستور جلسه را قرائت قرآن، خواندن وصیت نامهی امام، سپس مسئلهی رهبری اعلام کرد. بعد از تلاوت چند آیهی مناسب از قرآن مجید، آقای مشکینی پس از عرض تسلیت و نطق کوتاهی پاکت لاک و مهر شدهی امام را که به عنوان امانت در صندوق مجلس شورای اسلامی به امانت سپرده شده بود باز کرد.
گفت: امام نوشته پس از مرگ من احمد این وصیتنامه را بخواند، و در صورت معذور بودن رئیس جمهور یا رئیس مجلس شورای اسلامی یا رئیس دیوان عالی کشور بخواند، در صورتی که آنها معذور بودند یکی از فقهای شورای نگهبان آن را بخواند.
در این هنگام به وسیلهی تلفن با حاج احمد آقا تماس حاصل شد و ایشان در اثر گرفتاری عذر آوردند. در نتیجه آقای خامنهای که در آن زمان رئیس جمهور بود قرائت وصیتنامه را برعهده گرفت. ناگفته نماند که این جلسه وضع فوقالعاده عجیبی داشت. از آغاز تشکیل آن و در طول قرائت وصیتنامه بارها و بارها خبرگان شدیدا میگریستند. خواندن وصیت نامه تا اذان ظهر طول کشید.