
شهید مطهری همراه با علامه – خدایشان رحمت کند – به انگلیس تشریف آوردند. در آن زمان انجمن اسلامی یک مقدار به شهید مطهری منتقد بودند... یکمقدار معتقد بودند که مثلاً الان وقت مبارزه است، وقت کار فکری نیست. البته این متأثر از جوسازی منافقین بود، قطعاً منافقین بود. منافقین مایل نبودند خیلی زیاد در مسائل مبانی کار فکری صورت بگیرد. چون با کار فکری علیالقاعده آنها هم از رونق میافتادند، یعنی کسانی که از مارکسیست مبانیشان را گرفته بودند، طبیعتاً از سکه میافتادند. لذا میگفتند یعنی چه آقای شهید مطهری یک ماه، یک ماه یک کنجی مینشیند و کتاب مینویسد؟ بیاید مثلاً سخنرانی مبارزاتی انجام دهد یا شور انقلابی به جامعه بدهد. در حالی که شهید مطهری اینطور نبود.
به یاد دارم درست بعد از فوت شریعتی بود برای مرحوم شریعتی یک تظاهرات عظیمی در لندن برگزار کردیم. در همان ایام بود که این دو بزرگوار هم به انگلیس آمده بودند. ما در شهرهای مختلف برایشان سخنرانی میگذاشتیم. برای شهید مطهری در برادفورد سخنرانی گذاشتیم. من ناظر بودم. من گفتم برادر مطهری! ما میخواهیم یک مقالهای در ارتباط با شریعتی بخوانیم بعد، از محضر شما استفاده کنیم. ایشان گفت نه، اگر خواسته باشید اینجا مقالهای در توصیف شریعتی بخوانید، من از جلسه بیرون میروم. گفتیم بسیار خب! شما به اتاق بغل تشریف ببرید تا این مقاله خوانده شود بعد شما تشریف بیاورید. ایشان هم قبول کرد. به اتاق بغل رفت. این مقاله در وصف مرحوم شریعتی خوانده شد و بعد ایشان برگشت. آنموقع موضع ایشان نسبت به شریعتی بسیار تند بود.