دوران مبارزه

ارجاع به شهید مطهری

مهندس مرتضی الویری

شهید گروه ما در اوایل سال ۵۶ و در ادامه کار، به یک انشقاق رسید. اختلاف هم بر سر این مسئله پیش آمد که آیا باید به کار مسلحانه اولویت داد، یا به سراغ کارهای ایدئولوژیک رفت؟ بحث بر سر این بود که قطعا باید با رژیم وابسته و فاسد شاه به هر شیوه‌ای مبارزه کرد. بعضی از گروه‌ها تمام همت و تلاش خود را بر مبارزه مسلحانه متمرکز کرده بودند و آن را تنها راه مبارزه با رژیم می‌دانستند. فدائیان خلق در میان گروه‌های چپ و مجاهدین خلق در میان اسلام‌گرا‌ها این شیوه را انتخاب کرده بودند.

ما هم به عنوان گروهی که در مقطعی، عقبه و سابقه همکاری با مجاهدین خلق را داشتیم و سرد و گرم مسائل را چشیده بودیم، اما بر سر مسائل اسلامی و اعتقادی با آن‌ها اختلاف نظر داشتیم، هم کار مسلحانه و هم کار تئوریک و فرهنگی می‌کردیم. بین دوستان اختلافی پیش آمد که با توجه به شرایط موجود، آیا تمرکز و سنگینی کار را باید روی فعالیت‌های فرهنگی و آگاه کردن مردم بگذاریم یا باید روی فعالیت‌های نظامی متمرکز شویم. این اختلاف، جدی بود، ولی بین همه دوستان ما یک فصل مشترک وجود داشت و آن هم این بود که همه مقلد امام خمینی بودند و لذا نظر امام در این باره می‌توانست فصل‌الخطاب باشد.

در اینجا بود که ماموریتی به من دادند که به عراق بروم و مطلب را از ایشان استفتاء کنم. یکی دو ماه بیشتر از ازدواج من و همسرم نگذشته بود که همراه ایشان به فرانسه رفتیم. در آنجا شهید محمد منتظری، در منزل آقای قطب‌زاده یک گذرنامه جعلی برای ما درست کرد و از آنجا به سوریه رفتیم و آقای علی جنتی در آنجا کمک‌ها و راهنمایی‌های لازم را کرد و ما با گذرنامه جعلی به عراق رفتیم. این قصه‌ هم حاشیه‌های فراوان دارد که از آن‌ها صرف‌نظر می‌کنم. در نجف، در سه ملاقات طولانی که در خدمت حضرت امام بودم، تمام مسائل مبارزاتی و شرایط ایران را برای ایشان مطرح کردم و پرسیدم چه باید بکنیم؟

امام نسبت به مبارزات مسلحانه نظر مثبتی نداشتند و تاکید کردند که روی آگاه کردن مردم و کار فرهنگی متمرکز شوید. نکته دومی که سرنوشت ما را رقم زد، این بود که من به ایشان گفتم ما که نمی‌توانیم همیشه نزد شما بیاییم و سئوالاتمان را بپرسیم. در داخل ایران به چه کسی مراجعه و نظرات شما را دریافت کنیم؟ امام گفتند: آقای مطهری! جواب ایشان کمی برای من ثقیل و عجیب بود!

واقعیت این است که احساس می‌کردم آقای مطهری خیلی انقلابی نیستند! چهره‌های دیگری در ایران بودند که زندان می‌رفتند و آزاد می‌شدند، مثل آقای هاشمی رفسنجانی، آقای خامنه‌ای، آقای منتظری، آقای مروارید، آقای ربانی شیرازی و دیگران. چهره‌های متعددی بودند و برایم کمی ثقیل بود که ایشان چرا ما را به آقای مطهری ارجاع دادند؟ ولی با توجه به ارادت ویژه‌ای که به امام داشتم، پذیرفتم و به ایران برگشتم.

من تا آن موقع مطلقاً با آقای مطهری ارتباط نداشتم، ولی با آقای امامی کاشانی زیاد ارتباط داشتم و از طریق ایشان، ارتباط ما با آقای مطهری برقرار شد. فکر می‌کنم شهریور ۵۶ بود. من هر هفته‌، در روزی معین و ساعتی مشخص نزد آقای مطهری می‌رفتم و ایشان را در جریان فعالیت‌های گروه «فلاح» قرار می‌دادم و نظرات ایشان را دریافت می‌کردم. یکی از کارهائی که در اولین جلسات ملاقات با آقای مطهری انجام دادیم، دادن جزوات فرقان به ایشان بود.

… من چون هنوز روحیات دانشجویی خود را حفظ کرده بودم، در‌‌ همان جلسات اول، خیلی سریع توانستم با ایشان رابطه و تعامل جالبی را برقرار کنم. تحمل ایشان هم خیلی بالا بود. یک روز به ایشان گفتم: خیلی از دوستان انتقاد می‌کنند که شما چرا زندگی خیلی ساده ندارید؟ چرا خانه‌تان در خیابان دولت است؟ چرا ماشین بنز سوار می‌شوید؟ البته بنز ایشان خیلی قدیمی بود. ایشان از همه مراحل زندگی خود شرح مختصری داد، اما نکته مهم حرف ایشان این بود که گفت: «من موظف نیستم به خانواده‌ام سخت بگیرم. من دارم کتاب می‌نویسم و آن‌ها را چاپ می‌کنم و درآمد حلالی را از این راه به دست می‌آورم. البته کسانی را که زندگی بسیار ساده‌ای را انتخاب می‌کنند، تقدیس می‌کنم، اما من موظف به این کار نیستم و اگر حس کنم که خانواده‌ام در آرامش و آسایش نسبی هستند، بهتر می‌توانم به کار‌ها و نوشته‌هایم برسم.»

به هرحال در آن دیدار‌ها، جزوه‌های فرقان را به آقای مطهری می‌دادیم. هر بار که به دیدن ایشان می‌رفتم، اولین مطلبی که باب آن را باز می‌کرد، جزوات گروه فرقان بود. فراموش نمی‌کنم که بعضی‌ جا‌ها را خط می‌کشید و توضیح می‌داد که این عبارت و این طرز تلقی سرانجام به کجا خواهد انجامید. من در آن موارد با آقای مطهری بحث می‌کردم، چون از طرفی می‌خواستم مطلب را دقیق و درست بفهمم و از طرف دیگر چون با «فرقان» ارتباط و همکاری داشتیم، دلم می‌خواست که قضیه ختم به خیر شود! به هرحال بعد از چند جلسه بحث، آقای مطهری متقاعدم کرد که گروه فرقان یک گروه انحرافی است که انحرافش الان برای همگان مشخص نیست و نمودی ندارد، ولی بعد‌ها مشخص‌تر خواهد شد و حتی به انحرافات بزرگ‌تری هم خواهد انجامید. اینجا بود که متارکه ما با گروه فرقان شروع شد و به برکت تماسی که با آقای مطهری داشتیم، از فرقان جدا شدیم.

۰
به امام گفتم: ما نمی‌توانیم نزد شما بیاییم و سئوالاتمان را بپرسیم. در داخل ایران به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام گفتند: آقای مطهری.x
منبع: وبسایت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، گفتگوی ماهنامه فرهنگی تاریخی یادآور با مهندس مرتضی الویری، تابستان، پاییز، زمستان ۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره ۶، ۷، ۸، ص ۱۲۱ – ۱۲۶

https://rahavardha.ir/h1qa

نوشته‌های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
نظر بدهید تا شکوفا شوید.x